فقط برای فرجش دعاکنیم...شاید این جمعه بیاید...شاید...

سخنی با دوستان در آستانه سال جدید

 

 

سلام دوستان کم کم داریم به سال نو نزدیک میشویم

امسال به پایان رسید برای من که خیلی زود گذشت نمی دونم برای شما چطور گذشت...

امیدوارم سال نو برای همه دوستان سال خوب و پربار و پربرکتی باشه .

امیدوارم این سال که از راه میرسد بهتر ازسالهای گذشته برایمان باشد .

مخصوصا از نظر معنوی حداقل با آمدن سال جدید گناهانمان هم کمتر از سال گذشته باشد .

همه ما میدانیم که امسال هم باز نوروز با ایام فاطمیه مقارن شده است

پس امیدوارم که همه ی ما حرمت این ایام را به خاطر بی بی فاطمه زهرا (س)حفظ کنیم

واز خواهران خودم در خواست دارم در این نوروز به حجاب و روابط خود با نامحرمان مواظبت کنید. 

مبادا غافل شویم و در سال جدید هم گناهکار شویم .

طبق فرمایش مولا علی (ع)درحکمت 428 نهج البلاغه:(روزی که در آن گناه نکنی آن روز عیدتو است )

و از دوستان عزیز طلب حلالیت میطلبم.

امیدوارم که همه ی دوستان و شیعیان سال خوب و خوشی داشته باشند.

<<والسلام علیکم والرحمة الله >>

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در پنج شنبه 29 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

ارزش صلوات بر حضرت فاطمه(علیهاالسلام)

 

یكى از عبادت‎هاى دینى درود و صلوات فرستادن بر حضرت ختمى مرتبت و اهل بیت معصوم آن حضرت است. این عبادت ریشه قرآنى دارد و خداوند متعال در قرآن به آن دستور داده است. «ان الله و ملائكته یصلون على النبى یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما.»

در روایتى از پیامبر(صلى الله علیه و آله) آمده است كه درود فرستادن بر حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) آثار معنوى بالایى دارد و در قیامت ‏شایستگى الحاق به پیامبر اكرم(صلى الله علیه و آله) را براى انسان فراهم مى‏كند. پیامبر اكرم(صلى الله علیه و آله) فرمود: «یا فاطمة من صلى علیك غفر الله له، و الحقه بى حیث كنت من الجنة؛ اى فاطمه! هر كس بر تو صلوات بفرستد خداوند او را مى‏آمرزد و در هر جاى بهشت كه باشم وى را به من ملحق سازد.»

كیفیت صلوات بر حضرت زهرا(علیهاالسلام) چنین است:

«اللهم صل على فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمك.»

 

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در پنج شنبه 29 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

---«(بسم الله الرّحمن الرّحيم)»---

دعای عهد دعایی جهت برقراری ارتباط بین ما و حضرت مهدی(عج) است. در این دعا با آن حضرت عهد و پیمان می بندیم. قول و قرار می گذاریم که یکسری کارهایی را انجام دهیم و در جهت تشکیل حکومت عدل مهدوی زمینه سازی کنیم. این دعا تابلوی روشن را فرا روی فعالیت های ما قرار می دهد.

1:علاقه به امام زمان (عج) باید جمعی باشد.

در دعای عهد داریم که: «اللَّهمَّ بَلغَ مَولَانَا الاَمامَ المَهدِیَّ القَائِمَ بِاَمرِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ عَلَی آبَائِهِ الطَّاهِرینَ عَن جَمیِعِ المُومِنیِنَ والمَومِنَات»، به امام زمان ابلاغ کن، از طرف چه کسی؟ «عن جمیع» از طرف همه مؤمنین و مؤمنات «عن جمیع المؤمنینَ والمُؤمنات» این خودش یک مطلب مهمی است.

2: امام جهانی باید مریدش هم جهانی فکر کند

وقتی زیارت می رویم بگوییم که این زیارت به نیابت از همه ی مؤمنین و مؤمنات. صدقه می دهیم بگوییم. دفع بلا از همه ی مؤمنین و مؤمنات بشود.

نگوییم: خدایا، مؤمنینی که در این مسجد نماز خواندند بیامرز. حالا مؤمنینی که در مسجد دیگر نماز خواندند چه؟ همه را بگو. چرا می گویی: خدایا کسانی که در این هیأت سینه زده اند. چقدر تنگ نظر هستی! چقدر فکر کوچک است. مگر تو منتظر امام بین المللی نیستی؟

امام جهانی باید مریدش هم جهانی فکر کند. کسی که منتظر اصلاح عمومی است، باید خودش هم عمومی فکر کند. خودم و بچه ام و هیأت ام و مسجدم و برایش هیچ فرقی نکند. «عَن جَمیعِ المُؤمِنینَ و المُؤمِنَات».

3:علاقه به امام زمان (عج) بدون مرز است

این علاقه بدون مرز، از کجای دعای عهد فهمیده می شود؟ این جمله که می گوید: « فِی مشَارقِ الارضِ و مغَاربَها» در مشرق ها و مغرب ها، «وَسَهِلهَا وَجَبَلهَا» زمین های هموار و کوهستانی، «و برها و بحرها» دریا و خشکی، ببینید این دعا چقدر سازنده است. چه اصراری داریم که بگوییم من چه هستم و من چه هستم؟

همه، دریا و خشکی. سطحی و کوهستانی، مشرق و مغرب، علاقه بدون مرز. خیلی قشنگ است.

4: شریک کردن والدین در دعا و زیارت برای امام زمان(عج)

در دعای عهد می گویی ای امام زمان(عج) سلام می کنم از طرف خودم، و از طرف «والدیَ» پدر و مادرم و «وُلدی» فرزندانم؛ یعنی هم نسل گذشته، هم نسل آینده را در نظر می گیری.

5:چه مقدار به امام زمان (عج) صلوات بفرستیم؟

این دعا می گوید که : «و زِنهَ عَرشِ الله و مدادَ کَلمِاتِه» به مقدار وزن عرش خدا و به مقدار کلمات الهی، «و مُنتهَی رِضَاه» به اندازه آخرین درجه ی رضایت او، «وَعَدَدَ مَا احصَاهُ کِتَابُهُ» به عدد آنچه کتاب شمارش کرده، «وَ احَاطَ بِهِ عِلمُه» به عدد علمت.

یعنی مهدی جان!(عج) ای امام زمان(عج) سلام بر تو به عدد وزن عرش، به عدد هر چه که نوشته شده، به عدد هر چه خدا بر آن علم دارد… به تو سلام و درود می فرستم.

6: اعلام هر روزه علاقه به امام زمان(عج)

یک کسی هر روز زنگ می زند که آقا دوستت دارم. میگوید: «اللَّهم أجَدَّدُ لَهُ فِی هَذَا الیَومِ وَ فِی کُلُ یَوم» مهدی جان، امروز و هر روز، «اَجَدَّدُ» یعنی بیعتم را تجدید می کنم.

7: علاقه رو به رشد

علاقه ی رو به رشد یعنی چه؟ می گوید: «عَهداً» بعد از عهداً می گوید «وَ عَقداً» بعد از عقداً می گوید «وَ بَیعهً» الله اکبر! چه خبر است؟ مهندسی اش را می بینید.

عهد یعنی تعهد، در دعای عهد می گوییم: ای امام زمان(عج) سلام و صلوات بر تو، این سلام من عهد است. یعنی با تو تعهد می کنم. تعهد می کنم یعنی قرار می گذارم بین خودم و خدا، بعد می گوید: «عهد» کم است. پر رنگش کن، «عقد». دو نفر ممکن است با هم عهد ببندند، وعده داشته باشند، اما به هم گره نخورند. «عقد» یعنی گره.

ممکن است عهد باشد، عقد هم باشد، اما تسلیم نباشد. می گوید: «وبیعهً»، تسلیم است. یعنی باز هم پررنگش می کند. «عهداً» تعهد با حضرت مهدی(عج)، «عقداً» عقد با امام زمان (ص)، «وبیعهً» بیعت کنید با او و تسلیم شوید.

8:علاقه افتخارآمیز

چقدر خوب است این تابلو شود. علاقه حتمی، می گوید: « فی رَقبتِی» یعنی به گردن من «رَقبَ» یعنی گردن. ممکن است کسی علاقه داشته باشد ولی افتخار نکند. می گوید: نه، علاقه افتخار آمیز.

9: علاقه همراه با همه مراحل

در دعای عهد می گوید: « وَاجعَلنِی مِن انَصارهِ و اَشیاعهِ وَ الذَّابینَ عَنه وَ اجعَلِنی مِن المُستَشهَدِینَ بَینَ یَدَیهِ» تمام مراحل حضور را داشته باشم. آخر گاهی وقت ها انسان یک کسی را دوست دارد در حدی که مثلاً یک میلیون به او وام بدهد. ولی می گوید: همسفر باشم، می گوید: نه، همسفر نه، بابا این پول را بگیر و خودت برو. عقب ما نیا.

گاهی یک کسی می گوید: عقب من بیا، پولت نمی دهم اما می خواهی بیایی در ماشین سوار شو تو را ببریم. یعنی از یک جهت یک جایی پر رنگ است، یک جایی کمرنگ است.

دعا می گوید: خدایا قرار بده مرا «انصَارِهِ»، «وَ اشیَاعِهِ»، شیعه یعنی دنباله رو یعنی من دنبال تو هستم، «انصار» و نصرت در جایی است که نیاز به کمک هست.

«وَالذّابّینَ عَنهُ» از تو دفاع می کنم. اگر کسی بگوید بالای چشمت ابرو است، برخورد می کنم. «والذابین عنه» ما اجازه نمی دهیم که کسی جسارت کند. غیرت دینی داریم. تعصب داریم و افتخار هم می کنیم.

اینکه می گویند: تعصب بد است. آدم متعصبی است، تعصب در کار شخصی بد است. تعصب روی لهجه، فارس از فارس، ترک از ترک، لر از لر، عرب از عرب، عجم از عجم، این تعصب ها بد است. یعنی به خاطر لهجه کمکش می کنم. به خاطر همشهری گری تعصب می کنم.

در انتخابات می گویم چون این همشهری من است. فامیل من است. همسایه من است. این تعصب ها بد است. اما اگر فهمیدی یک چیزی حق است، دیگر، باقی ها باطل است. آنجا که حق است باید تعصب داشته باشی. انحصار طلبی در حق خوب است. اولین انحصار طلب، خود خداست. چون می گوید: «لااله» هیچ کس را قبول ندارم، «الا الله»! جز خدا، باقی ها را دور بریز.

10: علاقه عاشقانه

در دعا می گویی: «طَائِعاً غَیرَ مُکرَهٍ» یعنی مهدی جان(عج) من که در دعای عهد به تو سلام می کنم، از روی عشق زیارت می کنم نه روی اکراه!

11:علاقه و عمل در خط رضایت او

«عَلَی طَاعَتِکَ وَطَاعهِ رَسُولِک» یعنی مهدی جان(عج) من را از شیعیان قرار بده. منتها طبق آن چیزی که تو گفتی. هر استقامتی مهم نیست. استقامتی مهم است که «قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقامُوا» (فصلت/ ۳۰) استقامت بر اساس الله باشد. این مهم است.

«کَما اُمرت»( هود/ ۱۱۲) یعنی همانطور که مأمور هستی. یعنی طبق امر ما استقامت کن نه طبق یک دندگی و لجبازی و سلیقه.

اگر کسی یک سلیقه ای داشت و روی سلیقه اش هم استقامت کرد، این استقامت نیست، یک دندگی است. استقامتی ارزش دارد «کما أمرت»، که طبق مأموریت باشد. استقامتی ارزش دارد که در خط خدا و رسول خدا(ص) و ولی خدا باشد: «عَلَی طَاعَتِکَ وَ طَاعهِ رَسُولِک».

جهت تعجیل در فرج امام زمان(عج)صلواتی بفرستید

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در پنج شنبه 29 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

 

 مثل نسیم آمدنت ناگهانی است
مثل شمیم یاس، حضور تو آنی است
مثل بهار در همه جا پخش می شود
اخبار سبزصبح ظهورت جهانی است
مثل نماز و روزه فراگیر می شود
مهرت چرا که ریشه ی آن آسمانی است
دیگر کسی وساطت باطل نمی کند
دیگر چه جای خواهش و پا در میانی است
آغاز دوره ی «أرِنی» گفتن دل است
پایان آیه های غم «لن ترانی» است
انگار دلخوری که ز یاد تو غافلیم
فهمیده ای تو هم که دعامان زبانی است
صد فاطمیه رفت و نشد فاطمی شویم
تنها امید ما به همین روضه خوانی است
ای کوه صبر از غم زهرا شدی تو آب
با یاد کوچه سینه ات آتشفشانی است
در پشت در برایظهورت دعا کند
آن مادری که قامتش از غم کمانی است

 

 سید محمد میرهاشمی


 

 

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

من غلامی ز غلامان تو ام یا زهرا 

مستمندی به سر خان توام یا زهرا

 

 

 

از زمانی که به خود آمده ام فهمیدم

 

خاطر آشفته و حیران تو ام یازهرا 

 

 

 

من دعا بودم ز روز ازل برلب تو

 

ذکری از نیمه سوزان توام یازهرا

 

 

متولد شده عشق توام بی بی جان

 

آه پرورده دامان توام یا زهرا

 

 

 

بیت الاحزان دلم شاهد اشک سحرت

 

اشک آن دیده گریان توام یازهرا

 

 

از ازل لطف تو شد شامل حالم آری

 

تا ابد در خور احسان توام یا زهرا

 

 

شد یهودی ز نخ چادرت اسلام شناس

 

فخرم این بس که مسلمان توام یازهرا

 

 

این یتیمان مدینه همه از پخت تو سیر

 

طالب لقمه ای از نان توام یازهرا

 

 

 

محمدتقی میرشفیعی

 

 

 

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

 

1- امام باقر(ع) درباره تسبیح حضرت فاطمه(س) می‏فرماید: «خداوند متعال با هیچ ستایشى، بالاتر از تسبیحات فاطمه زهرا(س) عبادت نشده است. و اگر چیزى افضل از آن وجود داشت، رسول خدا(ص) آن را به فاطمه(س) اعطاء می‏کرد»1

 

2- امام صادق(ع) نیز به فضیلت تسبیح بعد از نمازهاى واجب چنین اشاره کرد: «من سبح تسبیح فاطمه الزهراء(س) قبل ان یثنى رجلیه من صلاة الفریضه، غفر الله له. هر کس بعد از نماز واجب تسبیح فاطمه زهرا(س) را به جا آورد، قبل از اینکه پاى راست را از بالاى پاى چپ بردارد، جمیع گناهانش آمرزیده مى‏شود.»2

 

3- امام صادق(ع) فرمود:«من سبح تسبیح فاطمة(س)، فقد ذکر الله الذکر الکثیر. کسى که تسبیح فاطمه زهرا(س) را بگوید، خدا را به ذکر کثیر یاد کرده است.»3

 

4- روزى امام صادق(ع) ابوهارون را مخاطب ساخت و از تعلیم تسبیح حضرت فاطمه به کودکان سخن فرمود: «یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمة(س) کما نامرهم بالصلاة، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى. اى ابوهارون، ما تسبیح فاطمه(س) را به فرزندان خود سفارش می‏کنیم همچنانکه آنها را به نماز توصیه می‏کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن. زیرا هر بنده‏اى که بر آن مواظبت و مداومت کند، سرانجام نیکو خواهد داشت.»4

 

5- امام صادق(ع) عظمت تسبیحات حضرت زهرا(س) در مقابل نمازهاى مستحبى چنین یاد کرد: «تسبیح فاطمة(س) فى کل یوم فى دبر کل صلاة احب الى من صلاةالف رکعة فى کل یوم. تسبیح حضرت فاطمه(س) در هر روز، به دنبال هر نماز، نزدمن از هزار رکعت نماز (مستحبى) در هر روز، محبوبتر است»5

 

6- امام هادى(ع) فرمود: « لنا اهل البیت عند نومنا عشر خصال: الطهارة، ... و تسبیح الله ثلاثا و ثلاثین و تحمیده ثلاثا و ثلاثین، و تکبیره اربعا و ثلاثین... مااهل بیت‏به هنگام خواب ده کار را انجام مى‏دهیم: وضو گرفتن، ... و سى و سه مرتبه «سبحان الله‏» گفتن، و سى و سه مرتبه «الحمدلله‏» گفتن، و سى و چهارمرتبه «الله اکبر» گفتن و6

 

7- امام صادق(علیه‏السلام) می فرماید: اى ابا هارون! ما بچه‏های خود را همانطور که به نماز امر می‏کنیم به تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام)نیز امر می‏کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن، زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است بندهای که بر آن مداومت نموده است.7

 

8- امام باقر(علیه‏السلام) می ‏فرماید: هر کس تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را بجا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار می ‏گیرد، و آن تسبیح به زبان صد تا است، و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شیطان را دورکرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى می ‏نماید.8

 

9- از امام صادق(علیه‏السلام) روایت است که وقتی انسان در جاى خواب خودمی ‏خوابد، فرشته‏ی بزرگوارى و شیطان سرکشی به سوى او مى‏آیند، پس فرشته به او می ‏گوید:روز خود را به خیر ختم کن و شب را با خیر افتتاح کن، و شیطان می ‏گوید: روز خود را با گناه ختم کن و شب را با گناه افتتاح کن. اگر اطاعت فرشته کرد و تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) را در وقت خواب خواند، فرشته آن شیطان را می‏راند و از او دور می ‏کند، و او را تا هنگام بیدارى محافظت می ‏کند، پس باز شیطان می آید و او را امر به گناه می ‏کند و ملک او را به خیر امرمی ‏کند. اگر از فرشته اطاعت کرد و تسبیح آن حضرت را گفت آن فرشته، شیطان رااز او دور می ‏کند و حق تعالى عبادت تمام آن شب را در نامه‏ى عملش می ‏نویسد.9

 

10- رسول گرامى اسلام فرموده است:هر کس ذکر خداى عزوجل را بسیار کند خداوند او را دوست دارد، و هر کس ذکرخدا را بسیار کند براى او دو برائت(منشور آزادى) نوشته شود: یکى برائت ازآتش جهنم، و دیگرى برائت از نفاق و دورویى. لذا تسبیحات صدیقه‏ى طاهره(س) اگربا شرائطش انجام پذیرد، موجب برائت از دوزخ و نفاق می ‏گردد.10

 

و دیگر آثار مثبت:

 

ناکام و ناامید نشدن،دور کردن شیطان، برطرف نمودن سنگینى گوش، نجات یافتن از شقاوت و بدبختى، باعث‏ سنگینى اعمال، خوشنودى خداوند و رفتن به بهشت می ‏شود.

 

منابع:

 

1-  تسبیحات حضرت زهراء، ص‏10، به نقل از علل الشرایع/366.

2- از هر معصوم چهل حدیث، محمد على کوشا، ص‏364.

3- اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا(س) ص‏12 به نقل از تهذیب ج‏2، ص‏105.

4- تسبیحات حضرت زهرا(س)، ص‏11.
5- همان، ص‏15.
6- همان، ص‏16.

7ـ فروع کافى، کتاب الصلاه، ص ۳۴۳، ح ۱۳٫

8ـ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۱۰۲۳، ح ۳٫

9ـ شیطان دشمن دیرینه‏ى انسان، محمد نصیرى، ص ۱۳۶٫

10ـ اصول کافى، ج ۲، ص ۴۹۹، ح ۳٫

 

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در سه شنبه 27 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

 

 

زهرای مرضیه(س) که علاوه بر این القاب به القاب دیگری مفتخر از ابتدای نوجوانی، حامی جدّی و پشنیبانی سر سخت برای اسلام و پیامبر(ص) محسوب می شد و در سال دوم هجری، به عقد امیر المومنین، امام علی(ع) در آمد. خانة ساده و بی آلایش علی(ع) و زهرا(س) مهد تربیت فرزندانی همچون حسن، حسین، زینب و ام کلثوم(س) گردید و مصیبت همسرش و بلکه اولین حمایت کنندة جدی ولایت الهی امیر المومنین(ع) بود و سرانجام در این مسیر نیز به شهادت رسید.

مصیبت اول : رحلت جانداز مادر

رمضان سال دهم بعثت، سالی که به عنوان عام الحزن موسوم شده بود، فرا می رسید و در اولین روزهای این ماه، ماه منظرِ محمد(ص)، یعنی همسر وفادارش خدیجه(س) در بستر بیماری افتاد. این ماجرا در سالهایی بود که مسلمانان در معرض اذیت مشرکین بودند و ملاقات با خدیجه(س) نیز از طرف زنان قریش ترک شده بود. در این میان، مونس خدیجه(س)، دختر دلبندش زهرا(س) بود.

شب که پیامبر(ص) به منزل باز می گشت، پرستار کوچک همسرش را می دید که چگونه به مادر رسیدگی می کند. اما روز ماتم نزدیک شد و سحرگاهان دهم رمضان، وقتی فاطمه(س) و پیامبر چشم بر خدیجه(س) گشودند، چشم او را خفته یافتند. آری او به خواب ابدی فرو رفته بود.

مادر، مادر جان، چرا بیدار نمی شوید؟

این صدای زهرا(س) بود. رها شدن ناله او از گلویش، پیامبر(ص) را نیز را نیز متوجة خود کرد فضای غم آلودی به وجود آورد. در آن حال، پدر و دختر همدیگر را در آغوش گرفته گریستند.

*   *   *

مراسم تشییع پیکر بانوی اسلام در میان غم و اندوه به پایان رسید و بدن مطهر آن حضرت در مقبرة اولاد عبدمناف به خاک سپرده شد. عدة اندکی که همراه پیامبر(ص) و دخترش بودند نیز، برای تسلیت به خانة حضرت آمدند و آنگاه که رفتند، زهرا احساس غریبی داشت. مدتی دست های کوچک خود را دور گردن حلقه زد و گریست!

در این حال امین وحی، حضرت جبرئیل، بر پیامبر(ص) نازل شد برای اینکه فاطمه اندکی آرامش یابد، خداوند توسط جبرئیل، مقام و منزلت والای خدیجه(س) را در بهشت، توسط رسول خویش به زهرا(س) آگاهی داد و در این حال، این کودک داغدار، قدری آرام شد. اینجا باید به محضر حضرت خدیجه گفت، ای کاش آن شبی که جنازة دخترت را غریبانه دفن می کردند، حاضر بودی!

مصیبت دوم: هنگام هجرت

سال سیزدهم بعثت، سال هجرت مسلمین از مکه به مدینه بود. پس از هجرت مسلمانان به مدینه، پیامبر(ص) آمادة خروج از مکّه شد و چون مشرکین تصمیم  به قتل حضرت گرفته بودند، لازم بود که پیامبر مخفیانه از مکه هجرت کند. به همین جهت در زمان موعود باید شخصی به جای در حجرة آن حضرت آن حضرت استراحت می نمود تا مشرکین که از دور خانه وی را زیر نظر داشتند، متوجه نشوند. این مأموریت آن قدر مهم بود که به جان رسول خدا(ص) بستگی داشت و طبعاً، شخصی که آن را بر عهده می گرفت، فدایی پیامبر بود و آیا جز علی(ع)، شخصی می توانست چنین طاقتی داشته باشد؟ علی(ع) را نمودند و این در حالی بود که امیرالمؤنین(ع) مأمور بود که چند روز پس از هجرت پیامبر(ص) به اتفاق فاطمة زهرا(س)، مادرش فاطمه بنت الاسد(س) و فاطمه دختر زبیر که این هر سه نفر در مکه بودند و نتوانسته بودند هجرت نمودند، مشرکین عصبانی، ایشان را محاصره کردند و شمشیر از نیام کشید. فاطمه بنت الاسد(س) نیز تأثیر کرده و شمشیر از نیام کشیده و رو به مشرکین فریاد زد: (( هر که می خواهد خونش ریخته شود، جلو بیاید!))

در این هنگام مشرکین که از فریاد شجاعانة حیدر وحشت کرده بودند، دست از محاصره کشیدند و راه را باز کردند و این چهار نفر به سلامت به سمت مدینه راه افتادند.

لبخند رضایت بر چهرة همراهان علی(ع) به ویژه زهرا(س) نمایان شد. اینجاست که باید گفت، علی جان، ای کاش در هنگام فریاد استغاثة زهرا(س) در پشت در سوخته نیز می توانستی از او دفاع کنی!

مصیبت سوم: غم های پیاپی

زهرا(س) در سال دهم بعثت، مادرش خدیجه(س) و عمویش ابوطالب(ع) را از دست داد. او در بین عمو های پدرش به حضرت ابوطالب و حضرت حمزه(ع)، علاقه فوق العاده ای داشت. پس از رحلت ابوطالب، همسر او فاطمه بنت الاسد(س) چونان مادری دلسوز به امور فاطمه(س) رسیدگی می کرد. در سالل دوم هجری، وقتی زهرا(س) همسر علی و عروس فاطمه بنت الاسد گردید، رشتة مودّت بین این دو محکم تر شد و طبعاً در رحلت فاطمه بنت الاسد در سال چهارم هجری، زهرا(س) بسیار محزون و گریان بود.

زهرا(س) در شهادت حمزه(ع) نیز در غمی بسیار سترگ برای پدر و همسرش شریک بود. او با عده ای از زنان مهاجر و انصار، به سمت مقبرة شهدای اُحٌد می رفت و به ویژه  در کنار قبر حمزه(ع) به سوگواری می پرداخت.

بعد از شهادت جعفربن ابی طالب(ع) که به جعفر طیّار معروف شد، به اتفاق پیامبر(ص) و امیرالمؤنین(ع) به خانة جفر و نزد همسرش اسماء بنت عمیس و فرزندان او رفت و به امر پدر، سه روز در خانه اسماء برای حاضرین طعام حاضر می نمود و به فرزندان جعفر طیّار و اسماء بنت عیس رسیدگی می کرد. و اسماء این زن مؤدب به ادب زهرایی، در روزهای غم و عزای فاطمه(س)، او را تنها نگذاشت. روزهایی که زهرا(س) با تن مجروح در بستر بیماری بود....

مصیبت چهارم: در سوگ پدر

مدتی بود که زهرا(س) آرام و قرار نداشت. چشم او به چهرة بیمار پدر دوخته می شد. همان پدری که بهترین ادب را از زهرا و اهل بیت(ع) می دید. وقتی آیه نازل شد که ((لاتجعلوا دعا الرسول کدعاء بعضکم بعضاً))، پیامبر(ص) را به نام، آنطور که اطرافیان و دیگران را صدا می زنید، ندا ننمایید.)) زهرا به آن حضرت، یا رسول الله گفت! پیامبر(ص) نگاهی به چهرة دختر عزیزش نمود و گفت(( زهرا جان، تو مرا مانند سابق، پدر بخوان. مخاطب این آیه، سایر مسلمانان هستند)).

ایّام فراق پیامبر(ص) نزدیک می شود و فاطمه(س) به حوادث پس از آن حضرت فکر می کرد. روز دوشنبه، بیست و هشتم صفر سال یازده هجری فرا رسید. آن روز ولوله ای در خانة فاطمه(س) بود. مگر می شد زهرا(س) را آرام کرد. نگاه گریان و نگران حسنین و زینبین به مادر بود. زینب(س) وقتی اشک مادر را می دید، دست درگردن او می انداخت و صورت مادر را می نهاد. زهرا(س) آن هنگام قدری آرام گرفت که پدر او را پیش خود خواند و به او بشارت داد (( تو اولین فردی از اهل بیتم هستی که به من ملحق می شودی )).

روح ملکوتی رسول الله(ص) به عالم ملکوت پر کشید و خدا می داند که چه غوغایی در خانة علی(ع) و زهرا(س) بود.

*   *   *

ادامه ي مطلب ...

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در سه شنبه 27 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

دیگر آن خنده‌ی زیبا به لب مولا نیست
همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیست
قطره‌ی اشک علی تا به ته چاه رسید
چاه فهمید که کسی همچو علی تنها نیست
.
.
.
دل از غم فاطمه توان دارد، نه
و ز تربتِ او کسی نشان دارد، نه
آن تربتِ گمگشته به بَر، زوّاری
جز مهدی صاحب الزمان دارد، نه
.
.
.
الا ای چاه یارم را گرفتند
گلم ، باغم ، بهارم را گرفتند
میان کوچه ها با ضرب سیلی
همه دار و ندارم را گرفتند
شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد
.
.
.
ای ماه تمام ، از همه بهتر من
ای مهر مدام ، سایه ی بر سر من
من سیدم و مادر سادات تویی
آه ای همه افتخار من ، مادر من
.
.
.
نباریده ست بارانی در آتش
دری می سوخت پنهانی در آتش
بر ابراهیم آتش شد گلستان
ولی اینجا گلستانی در آتش
.

ادامه ي مطلب ...

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در سه شنبه 27 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

در کتاب الامامه و السیاسه آمده است: عمر آمد و على(ع) و دیگر کسانى را که در خانه وى بودند صدا کرد که بیرون بیایند، ولى قبول نکردند. عمر گفت: قسم به خدایى که جانم در دست اوست، بیرون مى آئید یا خانه را با هر که در آن هست آتش مى زنم. به عمر گفتند: فاطمه(س) در خانه است. گفت: باشد، خانه را آتش مى زنم.۱
حافظ ابراهیم، شاعر مصرى، با توجه به این رویداد، چنین سروده است:

وَقـولَه لِعَلـىٍّ قالهــا عُمَـرُ
اَکـرِمْ بِسامِعِها اَعْظِمْ بِمُلْقِیهـا

حَـرَّقْتُ دارَک لا اَبقى عَلیک بِها
اِنْ لَمْ تُبایعْ وَ بِنتُ المُصطَفى فیها

ما کانَ غیرُ اَبى حَفْصٍ یفُوهُ بِها
مامَ فـارِسِ عَدنانٍ وَ حامیهـا۲

عمر سخنى به على گفت که گوینده و شنونده آن، هر دو، بزرگوار و در خور تکریم اند. عمر گفت: اگر بیعت نکنى خانه را بر سرت آتش مى زنم و یک تن را زنده نمى گذارم، با این که دختر مصطفى در آنجاست. این سخن، در برابر پیشواى رزمندگان عدنان [یعنى قهرمان بزرگ قریش] و سرآمد آنان (على بن ابى طالب)، از دهان کسى به جزء عُمر نمى توانست بیرون آید. یعقوبى، در تاریخ خود، آورده است:آنها، به همراه گروهى، به خانه على حمله بردند. . . در این گیر و دار، شمشیر على شکست ۳و مهاجمان جرأت و جسارت ورود به خانه على را پیدا کردند و وارد آنجا شدند. طبرى نیز، در تاریخ خود مى نویسد: عمر به خانه على رو آورد، در حالى که طلحه و زبیر و گروهى از مهاجران در آنجا متحصن بودند. زبیر (پسر عمه على)، با شمشیر کشیده، به مقابله او شتافت، ولى پایش لغزید و شمشیر از دستش بر زمین افتاد. پس مهاجمان حمله بردند و او را دستگیر کردند.۵
برگرفته از کتاب سقیفه
۱- الامامه و السیاسه،۱/۱۲ .
۲- دیوان حافظ ابراهیم، ص ۸۲، چاپ مصر، ۱۹۸۷ م. گفتنى است که این ابیات در ضمن قصیده اى آمده که شاعر به قصد مدح عمربن الخطّاب سروده است. نگاه کنید به: الغدیر، علاّمه امینى، ۸/۸۶ .
۳- به دو دلیل این خبر صحت ندارد: الف) پیامبر اکرم (ص) به آن حضرت وصیت فرموده بود که صبر کند (بحارالانوار، ۲۲/۵۲۷- ۵۲۸ و مناقب ابن شهر آشوب، ۳/۳۳۶) شمشیر کشیده باشد و هیچ کس کشته نشده باشد تعارض دارد. وآنکس که شمشیر کشید زبیر بود.
۴- تاریخ یعقوبى، ۲/۱۰۵ .
۵- طبرى، ۲/۴۴۳ و ۴۴۴ و ۴۴۶ و در چاپ اروپا، ۱/۱۸۱۹ و ۱۸۲۰ و الریاض النضره، محبّ الدّین طبرى، ۱/۱۶۷ و تاریخ الخمیس، ۱۸۸/۱ و ابن ابى الحدید، ۲/۱۲۲ و ۱۳۲ و ۱۳۴ و ۵۸ و ۶/۲ و کنزالعمال، ۳/۱۲۸٫ نصّ طبرى چنین است: بایعَ النّاسُ و استَشْبَتُوا لِلْبَیعه و تَخَلَّفَ عَلِىَّ و الزُّبَیرُ وَ اخْتَرطَ الزُّبَیرُ سَیفَه وَ قالَ لا اَعمَدُهُ حَتّى یبایعَ عَلىّ. فَبَلَغَ ذلِک اَبابکرِ وَ عُمَرَ. فقالَ عُمَرُ: خُذُوا سَیفَ الزُّبَیرِ فَاضْرِبوا بِهِ الحَجَر.

مورّخان نام کسانى را که، بنا به فرمان ابوبکر به خانه فاطمه(س) حمله کردند، چنین آورده اند: عمر بن خطّاب، خالدبن ولید، عبدالرَّحمن بن عَوف، ثابت بن قَیس ابن شَمّاس، زیاد بن لبید، محمّد بن مَسْلَمَه، زید بن ثابت، سَلَمَه بن سلامه ابن وَقش، سَلَمَه بن اَسْلَم، اُسَیدبن حُضَیر،۱ چگونگى حمله و ورود این اشخاص را به خانه فاطمه زهرا(س) و برخورد آنان را با متحصّنانِ در آنجا چنین آورده اند: گروهى از مهاجران، از جمله على بن ابى طالب(ع) و زبیر، که از بیعت با ابوبکر سر باز زده بودند، مسلّح و خشمگین در خانه فاطمه(س) بودند.۲ به ابوبکر و عمر گزارش دادند که جمعى از مهاجران و انصار در خانه فاطمه، دختر پیامبر خدا(ص)، پیرامون على بن ابى طالب(ع) گرد آمده اند و قصد دارند که، براى خلافت، با او بیعت کنند۳٫ ابوبکر به عمر دستور داد که به خانه فاطمه رود۴ و آنان را از آنجا بیرون کند و اجتماعشان را پراکنده سازد و اگر مقاومت کردند با آنها بجنگید. عمر، در اجراى فرمان ابوبکر، رو به خانه فاطمه(س) نهاد، در حالى که شعله اى از آتش در دست گرفته بود و تصمیم داشت که، با آن، خانه را به آتش بکشد. چون فاطمه(س) به پشت در آمد، روى به عمر کرد و گفت: اى پسر خطّاب! آمده اى خانه ما را آتش بزنى؟ عمر پاسخ داد: آرى، مگر این که با امَّت همراه شوید [و با ابوبکر بیعت کنید. ]۵ بلاذرى در این باره چنین آورده است ابوبکر، براى بیعت گرفتن از على(ع) در پى او فرستاد، ولى او بیعت نکرد. آن گاه عمر، با شعله آتش، به سوى خانه وى رهسپار گشت. در آستانه در، فاطمه(س) با او رو به رو شد و گفت: اى پسر خطّاب! آمده اى تا در خانه مرا آتش بزنى؟ عمر پاسخ داد: آرى. . . این کار، دینى را که پدرت آورده تقویت مى کند۶ در کنُز العُمّال نیز چنین آمده است: عمر به حضرت زهرا(س) گفت: هیچ کس نزد پدرت محبوب تر از تو نبود، و لکن این مرا منع نمى کند، چنان که این گروه نزد تو جمع شوند، که فرمان دهم خانه را بر تو آتش زنند.۷
برگرفته ازکتاب سقیفه
۱- طبرى، ۲/۴۴۳ و ۴۴۴ و ابوبکر جوهرى، بنا بر روایت ابن ابى الحدید، ۲/۱۳۰ – ۱۳۴ و ۲/۱۹ و ج ۱۷ در جواب قاضى القضاه ثانى .
۲- الریاض النضره،۱/۲۱۸، چاپ مصر، ۱۳۷۳ هـ و سقیفه جوهرى، به روایت ابن ابى الحدید،۲/۱۳۰ – ۲/۱۹ و ج ۱۷ در جواب قاضى القضاه ثانى.
۳- تاریخ یعقوبى، ۲/۱۰۵ .
۴- ابن شحنه، در حاشیه کامل ابن اثیر، ۱۱/۱۱۳ و ابن الحدید، ۲/۱۳۴ .
۵- العقد الفرید، ابن عبدربّه۳/۶۴ و تاریخ ابوالفداء،۱/۱۵۶ .
۶- النساب الاشراف،۱/۵۸۶ .
۷- کنزالعمّال،۳/۱۴۰

 

 

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در شنبه 24 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لِعَلِيٍّ هَلْ تَدْرِي لِمَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ قَالَ عَلِيٌّ لِمَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ هِيَ وَ شِيعَتُهَا مِنَ النار؛

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

ای علی آیا می دانی دخترم فاطمه را چرا فاطمه نامیدم؟ فرمودند:برای چه؟رسول خدا فرمودند: بخاطر اینکه او و شیعیان او از آتش نگاه داشته شده‏اند.

بحار الأنوار، ج43، باب 2 ، ص 10

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِي حَقِّهَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي يَرْضَى اللَّهُ لِرِضَاهَا وَ يَغْضَبُ لِغَضَبِهَا وَ هِيَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِين؛

‏رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

فاطمه پاره تن من است هر كس او را آزار دهد مرا آزار داده براى خوشنودى فاطمه خدا خوشنود مى‏شود و بواسطه‏ خشم او خدا خشمگين مى‏شود و او بزرگ زنان جهانيان است.

‏إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏2، ص، 232                       

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي، وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ، يَسُوؤُنِي مَا سَاءَهَا، وَ يَسُرُّنِي مَا سَرَّهَا؛

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

فاطمه پاره تن من است او جان من است که در میان دو پهلوی من است مرا بد می‏آید آنچه او را بد می‏آید و مرا مسرور می‏کند آنچه او را مسرور می‏کند.

اعتقادات الإمامية و تصحيح الاعتقاد، ج‏1

أَنَّ الصَّادِقَ علیه السلام سُئِلَ عَنْ مَعْنَى حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ فَقَالَ خَيْرُ الْعَمَلِ الْوَلَايَةُ وَ فِي خَبَرٍ آخَرَ خَيْرُ الْعَمَلِ بِرُّ فَاطِمَةَ وَ وُلْدِهَا علیهم السلام‏؛

از حضرت صادق علیه السلام از معنی (حی علی خیر العمل) سئوال شد، فرمودند:

بهترین عمل ولایت است و در خبر دیگر چنین است که بهترین عمل نیکی به فاطمه و فرزندان فاطمه است.

توحيد صدوق

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله يَا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِي فَهُوَ فِي الْجَنَّةِ مَعِي وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِي النَّارِ يَا سَلْمَانُ حُبُّ فَاطِمَةَ يَنْفَعُ فِي مِائَةِ مَوْطِنٍ أَيْسَرُ تِلْكَ الْمَوَاطِنِ الْمَوْتُ وَ الْقَبْرُ وَ الْمِيزَانُ وَ الْمَحْشَرُ وَ الصِّرَاطُ وَ الْمُحَاسَبَةُ فَمَنْ رَضِيَتْ عَنْهُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ رَضِيتُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِيتُ عَنْهُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مَنْ غَضِبَتْ عَلَيْهِ فَاطِمَةُ غَضِبْتُ عَلَيْهِ وَ مَنْ غَضِبْتُ عَلَيْهِ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَا سَلْمَانُ وَيْلٌ لِمَنْ يَظْلِمُهَا وَ يَظْلِمُ ذُرِّيَّتَهَا وَ شِيعَتَهَا؛

رسول خدا صلی الله علیه وآله خطاب به سلمان فرمودند:

 ای سلمان هر که فاطمه  دخترم را دوست بدارد در بهشت با من است و هر که او را دشمن بدارد جایگاهش در آتش است. ای سلمان محبت فاطمه در روز قیامت در صد موضع به انسان نفع خواهد رساند که آسانترین آنها عبارتند از: موقع مرگ، قبر، میزان، حشر، صراط و حساب. پس هر که فاطمه دخترم از او خشنود باشد من از او خشنودم و هرکه من از او خشنود باشم خدا از او خشنود است، و هر که فاطمه بر او غضب کند من بر او غضبناکم و هر که من بر او غضب کنم همانا خداوند بر او غضب کرده است. ای سلمان وای بر حال کسی که فاطمه و بر ذریه او و بر شعیه او ستم کند.

بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج ‏27، باب 4

 أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام لِفَاطِمَةَ مَا كَانَ لَهَا كُفْوٌ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ مِنْ آدَمَ وَ مَنْ دُونَه؛

امام صادق عليه السلام مي فرمود:

 اگر خداى تبارك و تعالى امير المؤمنين عليه السلام را براى فاطمه نمى‏آفريد، در روى زمين، از آدم گرفته تا هر بشرى بعد از او همسرى براى او نبود.

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در شنبه 24 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

 

شیخ بهایی در نان و پنیر می فرماید:

 

هان، مشو مغرور بر افعال خود    هان مشو مسرور بر احوال خود

این عبادتهای تو مقبول نیست    تا ندانی عاقبت، کار تو چیست

غرور انسان را از رسیدن به اهداف عالی و انسانی باز می دارد، زیرا غرور اجازه مشورت خواهی و کمک از دیگران را از اوسلب می نماید ، فرد اگر به مبداء هستی اعتماد و اطمینان داشته باشد می داند هرآنچه در زندگی بدست آورده است ، خداوند به او عطاء نموده ، پس غرور برای چه؟ ( شغل ،مقام ، شهرت ، مال و ثروت ، همسر و فرزند و حتی عشق و محبت ، دوست داشتن ، زیبایی ، عقل و دانش ) همه وهمه هدیه هایی از جانب خداوند و به صورت عاریت نزد ماست و هر موقع اراده نماید می تواند آنها را از ما بگیرد ، پس وقتیکه مالک چیزی نیستیم ، فخر فروشی و غرور نسبت به چیزهای عاریه ای ، بیهوده و عبث است

روزی عیسی بن مریم (ع) از صحرایی می گذشت به معبدی رسید که پیرمردی روحانی در آنجا مشغول عبادت بود و در آنجا هم زندگی می نمود با او به سخن گفتن مشغول بود که جوانی که به کارهای زشت و ناپسند شهره بود از آنجا در حال گذر بود وقتی متوجه حضور حضرت عیسی (ع) و پیرمرد عابد شد دست و پایش را از شرم گم کرد و همان جا ایستاد و با خود گفت : خدایا من از کردار زشت خویش شرمسارم ، اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنشم کند چه کنم ؟ خدایا عذر مرا بپذیر و آبرویم را مبر . مرد عابد تا جوان را دید سرش را به آسمان بلند کرد و گفت : خدایا مرا در قیامت با این جوان گناهکار محشور مکن . در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی کنیم ، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی ، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خود بینی اهل دوزخ )کیمیای سعادت.غزالی

با توجه به داستان فوق نیکوست که انسان درباره دیگران به انصاف قضاوت کند نه اینکه دیگران را کمتر از خود بداند و نسبت به آنها کبر و بخل ورزد ، میزان و قیاس ما دست خداست ، اجازه دهیم دیگران در رابطه با رفتارمان قضاوت کنند نه اینکه با خودخواهی و غرور خود را اصلح تر از دیگران ارزیابی کنم ، شاید آنانی که از نظر من بدترینند ، بهترین و آنانی که بهترینند از نظر دیگران بدترین باشند ، نظرم را بر دیگران تحمیل نکنم و با تواضع و فروتنی فقط به راهی که پیش رویم هست

امام علی (ع) می فرماید:خداوند ایمان را عامل پاکی از شرک و نماز را برای پاک ماندن از کبر قرار داده است

نخستین جرقه های غرور در چهره ی شیطان دیده شد.هنگامی که خداوند به او فرمود:چه چیز باعث شد که بر آدم سجده نکنی ؟ّهنگامی که به تو فرمان دادم .شیطان با غرور گفت :من از او بهترم مرا از آتش آفریدی و او را از گل .

حکایت : گویندشخصی سوار بر اسب به کنار نهری رسید هر چه سعی کرد اسب از آب رد نشد.بزرگی گفت : آب را گل آلود کن.اسب از آب رد شد.اسب تصویر خود را در اب می دید و حاضر نمی شد پا روی خودش بگذارد.(خودخواهی )

مــشـــو خـــاقـــانــیــا مــغـــرور دولــت || کــه دولــت ســایـه نــاپــایـدار اســت

بـه دولـت هر کـه شـد غـره چـنـان دان || که میدانش آتش و او نی سوار است

اگر این جهان را نردبان در نظر بگیریم و مقام و منصب های دنیایی را پله های این نردبان ، زمانی که غرور و خود محوری در انسان رشد می کند تلاش بیشتری از خود نشان می دهد که به پله های بالاتری از این نردبان دست یابد غافل از اینکه اگر در تحت شرایطی این نردبان برگشت آنانی که در پله های بالای این نردبان غرور و خودخواهی قرار گرفته اندآسیب بیشتری می بینند.

تنها چیزی که ما را در برابر خودخواهی و غرور مصون می نماید یاد پروردگار و اتکاء و توکل به قدرت لایزال اوست ، با این راهکار می توان بر خود خواهی و غرور غلبه کرد و به این درک عظیم رسید که او تنها مالک است و ما چند صباحی را در پیشگاهش مهمانیم و تمام نیروهای انسانی و دنیایی ما در برابر خواست و اراده او پوچ و ناچیز است . او همه را در کمال عدل و مساوات آفریده و اگر پدرانمان را پشت به پشت بشماریم به پدر ی واحد بنام آدم می رسیم پس ما همگی فرزندان آدمیم و بندگان خدا پس غرور در برابر برادرانمان ...چرا ؟

نردبان این جهان ماومنی ست             عاقبت این نردبان بشکستنی ست

هرکه رفت و آن بالاتر نشست           استخوانش سخت تر خواهدشکست

 

 

امروز این جملات را باخود تکرار کنیم.

 

  • خودخواهی را کنار بگذاریم تا حائلی بر همراهی و کمک کردن و سهیم شدن در خوشبختی دیگران نباشد
  • امروز ، با ترسها ، و تضاد های درونی که مسبب اصلی خودخواهی است غلبه می نمایم
  • امروز به جای اینکه بودنم را به دیگران تحمیل کنم ، اجازه می دهم در کنارشان بودنم را احساس کنند.
  • در آیه ۲۳ سوره مباركه نحل فرمود:

    انّه لایحبّ المستكبرین. «همانا خداوند انسانهای مغرور و مستكبر را دوست ندارد».

    و نیز در آیه ۶۰ سوره مباركه غافر میفرمایند:

    «هر كه از بندگانم كبر ورزد بزودی او را داخل جهنّم نمائیم».

    و همچنین در كلمات معصومین(علیهم السلام) و در روایات، ذم بسیاری از این صفت شده است.

    نبی بزرگوار اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:

    لایدخل الجنّهٔ من كان فی قلبه مثقال حبّهٔ مِنْ خردل من كبر.

    «كسی كه به اندازه یك دانه خردل غرور در دل داشته باشد وارد بهشت نمیشود.

    فیض كاشانی از امام باقر(علیه السلام) روایت میكند كه فرمودند: «در دوزخ بیابانی است بنام سقر كه ویژه متكبران است از زیادی گرمی خود به خدای متعال شكایت میكند و دستور میخواهد تا نفسی برآرد چون نفس كشد همه دوزخ را بسوزاند».

    خلاصه اینكه مرض كبر از بزرگترین امراض روانی است و از اعظم رذائل اخلاقی است كه بسیاری از افراد خواص و عوام به آن مبتلایند.

    مرحوم نراقی دركتاب ارزشمند معراج السعاده در این باب میفرمایند:

    «بسی بزرگان ایام كه به این صفت گرفتار دام شقاوت گشته اند این صفت مانع میشود كه انسان به كسب اخلاق حسنه دست یابد چون بواسطه این صفت آدمی خود را بزرگ میبیند و تواضع و حلم و نصیحت را نمیپذیرد»

    درمان این بیماری:

    بهترین راه درمان و علاج این بیماری، تواضع و فروتنی است چون حكماء و عرفا گویند هر دردی به ضدش درمان پذیرد. بنابر این ركوع و سجده خاضعانه و خاشعانه در مقابل عظمت و كبریائی خداوند و احساس ذلّت و خواری در برابر او میتواند به انسان این بینش و معرفت را ایجاد كند كه او موجود ناچیزی است.

    علمای علم اخلاق گفته اند كه درمان و علاج كبر از دو راه میسّر است. علمی و عملی.

    امّا راه علمی آن است كه نفس خود را بشناسد یعنی معرفت و شناخت به خود و خدای خود پیدا كند.

    چون وقتی انسان خود و خدای خود را بشناسد به حقارت و ضعف و ناتوانی خود و عظمت و قدرت الهی پی خواهد برد و خواهد فهمید كه لحظه و آنی از خالق خود بینیاز نیست.

    پس همه غرور و تكبر ناشی از جهل و حماقت اوست و انسان آگاه میداند كه از خاك ناچیز و آب گندیده خلق شده و چند صباحی در این دنیا زنده نخواهد بود. چنین انسانی هرگز فخر نمیفروشد و كبر به بازار عرضه نمیكند.

    علی(علیه السلام) درباره اعجاب آفرینش انسان میفرماید:

    اِعْجَبوا لهذا الانسان ینظر بشحم ویتكلّم بلحم ویَسْمَعُ بِعَظْم ویَتَنَفَّسُ مِنْ خَرم.

    «برای آفرینش انسان به شگفت آئید كه با پیهی میبیند و با گوشتی سخن میگوید و با استخوانی میشنود و از شكافی (بینی) نفس میكشد.

    این همه شگفتی را خالقش در او ایجاد كرده و اگر تأمل كند به عظمت خالق و به حقارت خود پی خواهد برد.

    مرحوم نراقی از علما و فقهای بزرگ شیعه كه در علم اخلاق ید طولایی دارد در درمان علمی مرض غرور میفرمایند:

    «ای انسان قدر و مقدار خود را بشناس، اوّل و آخر خود را درنظر گیر، اندرون خود را مشاهده كن، ای منی گندیده و ای مردار ناپسندیده. ای جوال نجاسات و ای مجمع كثافات، ای جانور متعفن و ای كرمك عفن ای عاجز بی دست و پا، ای به صد هزار احتیاج مبتلا تو كجا و تكبر كجا، شپشی خواب و آرامش را از تو میگیرد. جستن موشی تو را از جا میجهاند، لحظه گرسنگی تو را از پا در میآورد، در شب تاریك از سایه ات میترسی. پس در صدد معالجه این مرض بر آی و بدانكه از معالجه مخصوصه این مرض، تأمل و تفكر در مذمت تكبر و غرور و مدح تواضع است»

    بنابر این اگر فرد در خویشتن خویش و در رفتار خود با دیگران تأمل نماید و بینش و معرفتی بدست آورد از كبر و غرور فاصله میگیرد.

    وامّا راه عملی آن این است كه در مقابل خدا و خلق تواضع كند و رفتار بزرگان را الگو برای خویش قرار دهد.

    ابو حامد محمد غزالی گوید: «به اعرابی كه در مقابل خدای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) تكبر میكردند دستور رسید كه نماز بخوانید چون در نماز اسراری است كه یكی از اسرار آن تواضع و فروتنی است در حال قیام و ركوع و سجود، چون در عرب رسم بود كه خم شدن راننگ میدانستند و هرگاه تازیانه كسی از دستش میافتاد برای برداشتن آن خم نمیشد. و اگر بند كفشش پاره میشد برای بستن آن سرفرود نمیآورد. حكیم بن حزام گفت با پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به این شرط بیعت كردم كه جز ایستاده سجده نكنم چون سجود نزد عرب نهایت خواری و پستی بود و به آن امر شدند تا غرورشان بشكند و كبرشان نابود گردد. پس كمال حقیقی در علم و عمل است»

    خلاصه كلام در درمان این بلای اخلاقی این است كه یك جوان باید بداند كه در طول تاریخ بشریت در میان همه اقوام انسانی همیشه كاملترین و با فضیلتترین افراد، متواضعترین آنها و پستترین و فرومایهترین انسانها، مغرورترینشان بودهاند. و مجد و عزّت آدمی در تعبد و تسلیم پذیری او در مقابل معبود حقیقی است و تا كسی عبد خدا نگردد حرّیت پیدا نكند و تا حرّیت پیدا نكند كمال نیابد و تا كمال نیابد به سعادت واصل نشود و همه این مراتب جز با علم و معرفت به عظمت الهی و عجز و ناتوانی به خود میسّر نگردد. چنانچه خدای متعال به داود پیامبر(علیه السلام) وحی كرد:

    «ای داود مرا بشناس و خودت را بشناس داود(علیه السلام) فكری كرد و گفت: تو را به یگانگی و قدرت و بقا شناختم و خود را به ضعف و عجز و فنا

  • هنوزت در سر از شاهی غرور است دریغا کاین غرور از عشق دور است

     

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در سه شنبه 20 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

تكبر و غرور

 

تكبّر عبارت است از حالتی كه انسان خود را بالاتر از دیگری ببیند و اعتقاد برتری خود را بر غیر داشته باشد. و فرق این با عجب، آن است كه: انسان خود را شخصی بداند، و خود پسند باشد، اگر چه پای كسی دیگر در میان نباشد، ولی در كبر، باید پای غیر نیز در میان آید تا خود را از آن برتر داند و بالاتر بیند. و این كبر، صفتی است در نفس و باطن. و از برای این صفت، در ظاهر، آثار و ثمراتی است كه اظهار آن آثار را تكبّر گویند.
و آن آثاری است كه باعث حقیر شمردن دیگری و برتری بر آن گردد، مانند:
خود داری كردن از همنشینی با او، یا هم خوراكی با او، یا امتناع در پهلو نشستن با او، یا رفاقت او، و انتظار سلام كردن و توقّع ایستادن او، و پیش افتادن از او در راه رفتن، و تقدّم بر او در نشستن، و توجهی با او در سخن گفتن، و به حقارت با او سخن گفتن، و پند و موعظه او را ارزش دانستن، و امثال این‏ها.
و از جمله آثار كبر است با ناز و آهسته و دامن كشان راه رفتن. و بعضی از این افعال گاهی از حسد و كینه و ریا نیز نسبت به بعضی صادر می‏شود، اگر چه انسان خود را از او بالاتر هم نداند.
و بدان كه: كبر از بزرگترین صفات رذیله است، و آفت آن بسیار، و گزند آن بی‏شمار است. چه بسیاراند از خواص و عوام كه به واسطه این مرض به هلاكت رسیده‏اند. و چه بسا بزرگان دوران، كه به این سبب گرفتار دام شقاوت گشته‏اند. حجاب بزرگی است كه انسان را را از رسیدن به مرتبه فیوضات، و پرده‏ای است بزرگتر برای انسان كه مانع می شود مشاهده جمال سعادات، زیرا كه: این صفت، مانع می‏گردد از كسب اخلاق حسنه. چون به واسطه این صفت، انسان بر خود بزرگی می‏بیند، كه او را از تواضع و بردباری، و قبول نصیحت، و ترك حسد و غیبت و امثال این‏ها منع می‏كند. بلكه هیچ اخلاق بدی نیست مگر اینكه صاحب تكبّر محتاج به آن است به جهت محافظت عزّت و بزرگی خود. و هیچ صفت نیكی نیست مگر اینكه از آن عاجز است به سبب ترس از فوت برتری خود. و از این جهت آیات و اخبار در مذمت و انكار بر آن خارج از حد شمارش و یاد آوری است.
خدای - تعالی - می‏فرماید: «یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی كُلِّ قَلْبٍ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ» 40: 35 خلاصه معنی آنكه: زنگ و چرك می‏فرستد خدا بر هر دل متكبری.
و می‏فرماید: «انَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرینَ» 16: 23 یعنی: «به درستی كه خدا دوست ندارد تكبر كنندگان را».
و دیگر می‏فرماید: «سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَكَبَّروُنَ» 7: 146 یعنی: «بزودی بر می گردانم از آیات خود، روی كسانی را كه تكبر می‏ورزند».
و باز می‏فرماید: «ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها فَبِئْسَ مَثْوی الْمُتَكَبِّرینَ» 40: 76 یعنی:
«داخل شوید در درهای جهنم، در حالتی كه مخلّد خواهید بود در آن، پس بد مقامی است مقام تكبر كنندگان».
متكبرین در روز قیامت
و حضرت پیغمبر - صلّی اللّه علیه و آله - فرمودند كه: «داخل بهشت نمی‏شود هر كه به قدر یك دانه خردل كبر در دل او باشد. و هر كه خود را بزرگ شمارد و تكبر كند در راه رفتن، ملاقات خواهد كرد پروردگار را در حالتی كه بر او غضبناك باشد». و فرمودند كه: «خداوند عالم فرموده: كبریا و بزرگی شایسته من است، و عظمت و برتری سزاوار من، هر كه خواهد در یكی از این‏ها با من برابری كند او را به جهنم خواهم افكند». و فرمودند كه: «در روز قیامت از آتش جهنم گردنی بیرون خواهد آمد كه دو گوش داشته باشد و دو چشم و یك زبان، و خواهد گفت كه: من موكل به سه طایفه هستم:
یكی: متكبرین. دیگری: كسانی كه با خدا، خدای دیگری را خوانده‏اند. و سوم:
كسانی كه صورت، نقش می‏كرده‏اند». و فرمودند كه: «سه نفرند كه خدای - تعالی - در روز قیامت با ایشان سخن نخواهد فرمود، و عمل ایشان را پاك نخواهد ساخت، و عذاب دردناك از برای ایشان خواهد بود: پیر زناكار، و پادشاه ستمگر، و متكبر بی‏خبر». و نیز از آن حضرت روایت شده است كه: «بد بنده‏ای است بنده‏ای كه تكبر كند و از حد خود تجاوز نماید، و پروردگار قاهر بلند مرتبه را فراموش كند. و خداوند كبیر متعال را فراموش نماید. و بد بنده‏ای است بنده‏ای كه به سهو و سرگرمی بیهوده بگذراند و گورستان و پوسیدن بدن‏ها را در آنجا فراموش كند». و نیز از آن جناب روایت شده است كه: «دشمن‏ترین شما به سوی ما، و دورترین شما از ما در روز آخرت، پرگویان، نازك گویان و متكبران‏اند». و فرمودند كه: «متكبرین را در روز قیامت محشور خواهند كرد به صورت مورچه‏های كوچك، كه به جهت بی‏قدری كه در نزد خدا دارند پایمال همه مردم خواهند شد». و فرمودند كه: «در جهنم وادی ای است كه او را هبهب گویند و بر خدا ثابت است كه هر جبار متكبری را در آن جای دهد». و از كلام عیسی بن مریم است كه: «همچنان كه گیاه در زمین نرم می‏روید و بر سنگ سخت نمی‏روید، همچنین دانائی و حكمت جای می‏گیرد در دل اهل تواضع و فروتنی و جای نمی‏گیرد در دل متكبر. نمی‏بینید كه هر كه سر می‏كشد و سر خود را بلند می‏كند كه به سقف رسد، سقف سر او را می‏شكند؟ و هر كه سر خود را به زیر افكند، سقف بر سر او سایه می‏افكند و او را می‏پوشاند؟». زمانی كه رحلت حضرت نوح - علیه السّلام - فرا رسید فرزندان خود را طلبید و گفت: شما را به دو چیز امر می‏كنم و از دو چیز منع می‏كنم: منع می‏كنم از شرك به خدا و كبر. و امر می‏كنم به گفتن «لا اله الا الله و سبحان الله و بحمده». و روزی كه حضرت سلیمان بن داود - علیهما السلام - امر كرد كه: مرغان و جن و انس بیرون آیند، پس بر بساط نشست و دویست هزار نفر از بنی آدم و دویست هزار نفر از جنّیان با او بودند و چه بسیارط او به قدری بلند شد كه صدای تسبیح ملائكه را در آسمان‏ها شنید سپس این قدر میل به پستی كرد كه كف پای او به دریا رسید پس صدائی بلند شد كه كسی می‏گوید: اگر در دل صاحب شما به قدر ذره‏ای كبر می‏بود او را به زمین فرو می‏بردند بیشتر از آنچه بلند كردند او را». و از حضرت امام محمد باقر - علیه السّلام - روایت شده است كه: «از برای متكبرین، در جهنم وادی ای است كه آن را «سقر» نامند و از شدت حرارت خود به خدا شكایت كرد و اجازه خواست كه یك نفس بكشد، وقتی نفس كشید، از نفس او جهنم سوخت». و فرمود كه: «متكبرین را در روز قیامت به صورت مورچگان محشور خواهند كرد و مردم ایشان را پایمال خواهند نمود تا خدا از حساب بندگان فارغ شود». و فرمود كه: «هیچ كس نیست كه تكبر كند مگر اینكه در خود پستی می‏بیند، - كه می‏خواهد تكبر آن را بپوشاند -». و فرمود كه: «دو ملك در آسمان هستند كه موكل بندگان‏اند كه هر كه تواضع كند او را بلند مرتبه كنند، و هر كه تكبر نماید او را پست مرتبه نمایند». و فرمود كه: «ستمگر ملعون، كسی است كه به حق جاهل باشد و مردم را حقیر شمارد». و فرمود كه: «هیچ بنده‏ای نیست مگر اینكه او را حكمت و دانائی است. و ملكی است كه نگاه می‏دارد آن حكمت را از برای او. پس اگر تكبر كرد می‏گوید: ذلیل شو، كه خدا تو را ذلیل گردانید، پس او در پیش خود از همه كس بزرگ‏تر، و در نظر مردم از همه كس كوچك‏تر می‏شود. و اگر تواضع و فروتنی نمود می‏گوید: بلند مرتبه شو كه خدا تو را بلند كرد، پس او در دل خود از همه كس كوچك‏تر می‏شود و در چشم مردم از همه كس بلندتر می‏گردد».
اقسام تكبر و درجات متكبرین
بدان كه تكبر به سه قسم است:
اول آنكه: تكبر بر خدا كند، همچنان كه نمرود و فرعون كردند. و این بدترین انواع تكبر، بلكه اعظم افراد كفر است. و سبب این، محض جهل و سركشی است. و به این قسم خدای - تعالی - اشاره فرموده كه: «إِنَّ الَّذینَ یَسْتَكْبِروُنَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ» 40: 60 یعنی: «به درستی كه: كسانی كه تكبر و گردن‏كشی از بندگی من می‏نمایند به زودی داخل جهنم می شوند، در حالتی كه ذلیل و خوار باشند».
دوم آنكه: بر پیغمبران خدا تكبر كند و خود را از آن بالاتر داند كه انقیاد و اطاعت ایشان را كند، مانند: ابو جهل و امثال این‏ها. و ایشان كسانی بودند كه می‏گفتند:
«أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ بَیْنِنا» 6: 53 یعنی: «آیا این‏ها را خدا منّت گذارد و پیغمبر كرد در میان ما؟».
و می‏گفتند: «أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنا» 23: 47 یعنی: «آیا ما ایمان بیاوریم از برای دو انسان مانند ما؟».
و می‏گفتند: «إِنْ أَنْتُمْ إِلا بَشَرٌ مِثْلُنا» 14: 10 یعنی: «نیستید شما مگر بشری مانند ما».
و این قسم نیز نزدیك تكبر به خدا است.
سوم آنكه: اینكه تكبر بر بندگان خدا نماید، كه خود را از ایشان برتر بیند و ایشان را در كنار خود پست و حقیر شمارد. و این قسم اگر چه در زشتی، از قسم اول كمتر باشد، اما این نیز از هلاك كننده های بزرگ است. بلكه چه بسیار باشد كه منجر به مخالفت خدا شود، زیرا كه صاحب آن، گاهی حق را از كسی می‏شنود و چون خود را از او بالاتر می‏داندخودداری از قبول و پیروی آن می‏كند. بلكه چون عظمت و تكبر و برتری و «نشان دادن قدرت» مختص ذات پاك خداوند - علی اعلی - است پس هر بنده‏ای كه تكبر نماید در صفتی از صفات خدا، با او منازعه نموده است.
همچنان كه برای تكبر، سه قسم است، همچنین برای آن، سه درجه است.

 

 

ملا احمد نراقي، معراج السعاده، ص 202-208- با اندكي تغيير و تلخيص.

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در سه شنبه 20 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

 

شهادت حضرت فاطمه زهراء (س) واقعيتى است كه منابع حديثى و تاريخ شيعه و سنّى بر آن گواه است. برخى به علت عدم آشنائى با حديث و تاريخ، در اين واقعيت ترديد نموده‏اند. از اينرو گوشه‏اى از شواهد اين مصيبت بزرگ را تنها از منابع معتبر اهل‏سنّت تقديم پويندگان حق و حقيقت مى‏نمائيم.

* * *

قال رسول اللَّه (ص): «... فتكون اوّل من يلحقنى من اهل بيتى فتقدم علىّ محزونة مكروبة مغمومة مقتولة ».

(فاطمه) اولين كسى از اهل‏بيتم مى‏باشد كه به من ملحق مى‏گردد، پس بر من وارد مى‏شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول...

فرائد السمطين ج 2، ص 34

* * *

قال موسى بن جعفر (ع): انَّ فاطمة (س) صدّيقة شهيده.

اصول كافى ج 1، ص 381

* * *

قال ابن عباس: إنّ الرّزيّة كُلَّ الرّزية، ما حال بين رسول‏اللَّه (ص) و بين كتابه.

مصيبت تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) و نوشتارش حائل گرديدند.

صحيح بخارى ج 1، 120

* * *

شهادت حضرت زهرا (س) واقعيتى انكارناپذير

تاريخ و حديث اهل سنت و شيعه گواه شهادت جانكاهى است كه قافيه بزرگترين مرثيه تاريخ بشريت را مى‏سازد. كوشش پى‏گير هواداران بانيان اين مصيبت نتوانسته است آن را از آخر اين مرثيه جانگداز پاك كند. و هيهات، هيهات. از نوك قلم پوزش مى‏طلبم و او را به بردبارى و شكيبايى فرا مى‏خوانم تا شايد بتوانم فرياد تاريخ را بر اين فاجعه جانگداز به رشته تحرير درآوردم.

شهادت تنها يادگار پيامبر، «ام ابيها» صحيح بخارى، ج 3، ص 83، كتاب فضائل أصحاب النّبى (ص)، ب 42، ح 232 و ب 61، مناقب فاطمة، ح 278. «بضعة الرّسول» همان ب 42. و سيراعلام النبلاء، ج 2، ص 123 و... «سيده نساء العالمين»، «سيدة نساء اهل الجنّة» و... پس از رحلت آن حضرت آن هم با فجيعترين وضع، آن هم بوسيله... يعنى چه؟

آيا ممكن است؟ اين خبر گوش هر انسان آزاده‏اى را مى‏خراشد، هر عقلى را متحيّر مى‏سازد، بر هر عاطفه‏اى سنگين مى‏آيد. گويا اين همان امانتى است كه بر كوهها و درياها عرضه شد و آنها بر آن طاقت نياوردند.

شايد همين امر موجب گرديد تا توجيه‏گران تاريخ و افسانه پردازان الفت اين واقعيت مسلم تاريخى را انكار كنند. امّا چه مى‏شود كرد، اى كاش زبان لال مى‏شد، قلم مى‏شكست اين خبر دهشت بار را نمى‏شنيديم. و اى كاش آسمانها فرو مى‏ريخت، كوهها متلاشى مى‏شد، جهان بپايان مى‏آمد و اين فاجعه رخ نمى‏داد. چگونه بگويم؟ به كه بگويم؟ چگونه ناله سركنم؟ چگونه فرياد كشم؟ كه اين واقعيت تلخى است كه تاريخ و حديث معتبر گواه آن است.

اين آواى شوم نه تنها از مسلّمات منابع معتبر شيعه است، بلكه معتبرترين كتابهاى اهل سنت بر اين مصيبت شاهدند. صحيح بخارى - معتبرترين كتاب، پس از قرآن در نزد اهل سنت - طليعه اين مصيبت را از قول ابن عباس در ضمن حديثى چنين توصيف مى‏كند «الرزيّة كلّ الزريّة» مصيبت آن مصيبتى كه بر هر مصيبتى برترى دارد، بلكه آن مصيبتى كه همه مصائب را در بر مى‏گيرد، زمينه سازى براى اين مصيبت عظمى‏ بود. نسبت هذيان و... به پيامبر اكرم (ص) «غلبه الوجع» براى جلوگيرى تأكيد بيشتر بر سفارشات آن حضرت درباره شهيد اين مصيبت و... بود. و با جمله «عندنا كتاب اللَّه حسبنا» كتاب را از عترت جدا كرده و زمينه «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» را فراهم كردند.

اينك متن حديث (ابن عباس گفت:

چون بيمارى رسول خدا (ص) شديد گرديد، فرمود: چيزى بياوريد تا بر آن براى شما نوشته‏اى بنويسم كه بعد از آن گمراه نشويد. عمر گفت: بر پيامبر (ص) بيمارى چيره گرديده، كتاب خدا در دست ماست ما را بس است، پس اختلاف كردند وجنجال بالا گرفت. پيامبر (ص) فرمود: از نزد من بر خيزيد درگيرى در حضور من سزاوار نيست.

پس ابن عباس بيرون رفت ومى گفت: مصيبت، تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) ونوشتارش حائل گرديدند.

«عن ابن عباس قال: لمّا اشتدّ بالنّبيّ (صلى الله عليه و سلم) وجعه، قال: ائتونى بكتاب اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعده، قال عمر: انّ النّبيّ (صلى الله عليه و سلم) غلبه الوجع وعندنا كتاب اللَّه حسبنا، فاختلفوا وكثر الغلط، قال: قوموا عنّي ولاينبغي عندي التنازع، فخرج ابن عباس يقول: انّ الرزيّة كلّ الرزيّة ماحال بين رسول اللَّه (صلى الله عليه و سلم) وبين كتابه.»

صحيح بخارى، ج 1، ص 120، كتاب العلم، باب 82 كتابة العلم، حديث 112. و ج 3، ص 318، كتاب المغازى، باب 199 مرض النّبيّ (ص) و وفاته، حديث 872. و ج 4، ص 225، كتاب المرض و الطب، باب 357 قول المريض قوموا عنّى، حديث 574. و ص‏774، كتاب الاعتصام، باب 1191 كراهية الخلاف، حديث 2169.

شايد آنانكه كلام ابن عباس را مى‏شنيدند كه مى‏گويد: «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» واى مصيبت جامع، حيران و آشفته خاطر بودند كه يعنى چه؟ ! ابن عباس چه مى‏گويد؟ ! امّا پس از چند روز انگشت شمار نسبت دهنده هذيان و ياوه‏گويى به پيامبر (ص) كلام ديگرى گفت: به خدا قسم خانه را با شما آتش مى‏زنم. اين ماجرا در منابع فراوانى از اهل سنت آمده كه فقط به چند نمونه آن اشاره مى‏شود.

الف: ابو بكر عبداللَّه بن محمد بن ابى شيبه، شيخ و استاد بخارى، در كتاب المصف، مى‏گويد:

«آنگاه كه بعد از رسول‏خدا (ص) براى ابوبكر بيعت مى‏گرفتند. على (ع) وزبير براى مشورت در اين امر نزد فاطمه (س) دختر پيامبر (ص) رفت وشد مى‏كردند. عمر بن خطاب با خبر گرديد وبنزد فاطمه (س) آمد وگفت: اى دختر رسول خدا (ص) ! به خدا در نزد ما كسى از پدرت محبوبتر نيست وپس از او محبوبترين تويى ! ! وبه خدا قسم اين امر مرا مانع نمى‏شود كه اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم كه خانه را با آنها به آتش كشند. اسلم گفت: چون عمر از نزد فاطمه (س) بيرون شد، على (ع) و... به خانه بر گشتند. پس فاطمه (س) گفت: مى‏دانيد كه عمر نزد من آمد، وبه خدا قسم ياد كرده اگر شما (بدون اينكه با ابوبكر بيعت كنيد) به خانه برگرديد خانه را با شما آتش مى‏زند؟ وبه خدا قسم كه او به سوگندش عمل خواهد كرد »

«حين بويع لأبى بكر بعد رسول اللَّه (ص) كان عليّ والزبير يدخلان على فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فيشاورونها ويرجعون في أمرهم، فلمّا بلغ ذلك عمر بن خطاب، خرج حتّى‏ دخل على فاطمة فقال: يا بنت رسول اللَّه (ص) واللَّه ما أحد أحب إلينا من أبيك وما أحد أحب إلينا بعد أبيك منك، وأيم اللَّه ما ذلك بمانعي أن اجتمع هؤلاء النفر عندك أن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت. قال: فلمّا خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون انّ عمر قد جائني وقد حلف باللَّه لإن عدتم ليحرقنّ عليكم البيت، وأيم اللَّه ليمضينّ لما حلف عليه. »

كتاب المصنف، ج 7، ص 432، حديث 37045، كتاب الفتن.

ب: همين مضمون را سيوطى در مسند فاطمه، آورده است. سيوطى، مسند فاطمه، ص 36. ج:

ابن عبدالبر، در الاستيعاب، نيز اين داستان را نقل كرده است.

ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج 3، ص 975. و...:

و سپس با مشعلى بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه كه فرمود: آيا من نظاره‏گر باشم و تو خانه مرا آتش بزنى؟ گفت: بلى. چنانكه بلاذرى مى‏گويد: « ابوبكر به على (ع) پيام فرستاد تا با وى بيعت كند امّا على نپذيرفت. پس عمر با مشعلى آمد، فاطمه (س) نا گاه عمر را با مشعل در خانه‏اش يافت، پس فرمود: يابن الخطّاب ! آيا من نظاره گر باشم وحال آنكه تو در خانه‏ام را بر من به آتش مى‏كشى؟ ! عمر گفت: بلى. »

 «انّ ابابكر ارسل الى علىٍّ يريد البيعة، فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة فتلقته فاطمة على الباب، فقالت فاطمة: يابن خطاب ! أتراك محرقاً علىَّ بأبي؟ ! قال: نعم. »

بلاذرى، انساب الاشراف، ج 1، ص 586.

وابوالفداء نيز مى‏گويد:

« سپس ابوبكر عمر بن خطاب را به سوى على وآنانكه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه (س) بيرون كند. وگفت: اگر از دستور تو سر باز زدند با آنان بجنگ.

پس عمر مقدارى آتش آورد تا خانه را آتش زند.

پس فاطمه (س) بر سر راهش آمد وفرمود: كجا؟ اى پسر خطاب ! آمده‏اى تا كاشانه ما را به آتش كشى؟ ! گفت: بلى. يا در آنچه امت وارد شده‏اند وارد شوند. »

« ثمّ انّ ابابكر بعث عمر بن خطاب الى عليٍ ومن معه ليخرجهم من بيت فاطمة (رضي‏اللَّه عنها) وقال: ان ابى‏ عليك فقاتلهم، فاقبل عمر بشى‏ء من نار على ان يضرم الدار، فلقيته فاطمة (رضي‏اللَّه عنها) وقالت: الى اين يابن الخطّاب؟ ! أجئت لتحرق دارنا؟ ! قال: نعم، او يدخلوا فيمادخل فيه الامّة. »

ابوالفداء، تاريخ ابى الفداء ج 1 ص 156. دار المعرفة، بيروت.

اين سخن و اين رفتار تفسيرى بر كلام ابن عباس «الرزيّة كلّ الزريّة» گرديد. نه، سخن ابن عباس تفسيرى به گستردگى تاريخ، بلكه به وسعت... دارد، كه در اين رزيّه و ماتم، تاريخ قصيده‏اى سروده است، كه اين گفته و كرده عمر جزء اوّلين مصرعهاى آن قصيده بود. شايد ابن عباس هم از آن غزلى كه عمر سرائيد «غلبه الوجع» در ابتدا «الرزيّة كلّ الزريّة» را درك نمى‏كرد. و تنها پيامبر اكرم (ص) در بستر بيمارى اين غزل غم را تا به پايان خواندند، كه درد و تلخى آن، سختى بيمارى را تحت الشعاع قرار داد. از اينرو عالم بزرگ سنى شافعي جويني - استاد جمعى از علماى اهل سنت، كه يكى از شاگردانش - ذهبى - كه به شاگرديش افتخار مى‏كند و مى‏گويد:

سمعت من الإمام المحدّث الأوحد الأكمل فخرالإسلام صدرالدّين... و كان ديّناً صالحاً.

 تذكرة الحفاظ، ج 4، ص 1505، رقم 24.

 از پيامبر اكرم (ص) نقل مى‏كند كه فرمود:

«چون به دخترم فاطمه مى‏نگرم بياد مى‏آورم آنچه را كه بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنكه در خانه‏اش ذلّت وارد گرديده، از وى هتك حرمت شده، حقش غضب، و ارثش منع شده، پهلويش شكسته و جنينش سقط گرديده و او فرياد برمى‏آورد « يا محمداه ».... پس او اولين كسى از اهل‏بيتم مى‏باشد كه به من ملحق مى‏گردد، پس بر من وارد مى‏شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول... ».

 «..وانّي لمّا رأيتها ذكرت ما يصنع بعدي، كانّي بها وقد دخل الذّل بيتها وانتهكت حرمتها وغصبت حقّها ومنعت ارثها وكسرت جنبها واسقطت جنينها وهي تنادى: يإ؛ محمداه...فتكون اوّل من يلحقني من أهل بيتي فتقدم عليّ‏َ محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة. »

فرائد السمطين، ج 2، ص‏34، 35 طبع بيروت. ‏

هنگامى با مشعل آتش براى تسليت دختر پيامبر اكرم (ص) آمدند كه وى «به محسن» باردار بود و تهاجم به خانه و... موجب قتل محسن طفلى كه هنوز پابه دنيا ننهاده بود گرديد. چنانكه ابن ابى دارم - آنكه ذهبى وى را «الامام الحافظ الفاضل... كان موصوفاً بالحفظ و المعرفة» خوانده - جمله «إنّ عمر رفس فاطمة حتّى اسقطت بمحسن ؛ عمر لگدى بر حضرت زهرا (س) زد تا محسن سقط گرديد ». را مورد تقرير و تأييد قرار داده، تا مورد نكوهش گروهى قرار گرفت.

«كان ابن ابى دارم مستقيم الامر عامة دهره ثم فى آخر ايامه كان اكثر ما يقرء عليه المثالب حضرته و رجل يقرء عليه ان عمر رفس فاطمة حتى اسقطت بمحسن. »

سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 578.

روشن است زنى كه در اثر تهديد به احراق بيت و آتش زدن خانه‏اش و سقط جنينش و... مريض گردد و مرض او در زمان كوتاهى منجر به فوت وى شود، اين فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب مى‏گردد، و به عامل جنايت مستند مى‏باشد، و نيازى به دليل ديگرى ندارد. از اينرو است كه ائمه معصومين: واهل‏بيت رسول‏خدا (ص) مادر خود را شهيد مى‏خواندند. چنانكه حضرت موسى بن جعفر (ع) فرمود:

«إنّ فاطمة (س) صديقة شهيدة»

اصول كافي، ج 1، ص 381، ح 2.

با آنچه گفته شد جاى ترديدى باقى نمى‏ماند، و شهادت دختر پيامبر (ص) براى هيچ شيعه و سنى منصف و غيرمتعصبى قابل انكار نيست. در عين حال باز هم اين قصّه بر باورهاى بسيارى سنگين مى‏آيد و جا دارد كه فرياد برآورند كه: آه چه مى‏گوئى؟ چه مى‏نويسى؟ ساكت باش؟ مگر ممكن است راست باشد؟ اگر راست است، پس چرا افلاك مى‏گردند؟ خورشيد مى‏تابد؟ و.... مگر خدا به پيامبرش نفرمود: «لولاك لما خلقت الأفلاك» و پيامبر اكرم (ص) درباره دخترش نفرمود: «فاطمة بضعة منّى؛ فاطمه پاره‏تن من است»؟

شايد بخارى به دروغ، طليعه اين غزل را سروده است «غلبه الوجع»، «عندنا كتاب اللَّه حسبنا»، «الرزيّة كلّ الزريّة»؟ مگر صحيح بخارى معتبرترين كتاب اهل سنت نيست؟ چرا اين جملات را آن قدر تكرار كرده؟ چرا وى مراسم غريبانه به خاك سپارى فاطمه را در نيمه شب دور از انظار خليفة و... ذكر كرده؟ ومى گويد:

چون فاطمه وفات كرد شوهرش علي (ع) وى را شبانه به خاك سپرد وابوبكر را خبر نكرد وخود بر او نماز گزارد.

فلمّا توفّيت دفنها زوجها عليّ ليلاً و لم يؤذن بها ابابكر و صلّى عليها...

صحيح بخارى، ج 3، ص 253، كتاب المغازى، باب 155 غزوة خيبر، حديث 704.

چرا كراهيت على (ع) ملاقات با عمر را ذكر كرده؟

... أن ائتناو لا يأتنا احد معك كراهيّة لمحضر عمر.

همان مدرك ‏ اگر بخارى مى‏بود شايد مى‏گفت: من تنها نبودم، مسلم هم همين جريان را نقل كرده وگفته است: كه ابن عباس بر اين رزيّة چنان گريست كه از اشكاهايش ريگها تر شدند:

« قال ابن عباس: يوم الخميس وما يوم الخميس، ثمّ بكى‏ حتّى‏ بلّ دمعه الحصى‏، فقلت يا بن عباس وما يوم الخميس؟ قال: اشتدّ برسول‏اللَّه (صلى الله عليه و سلم) وجعه فقال ائتوني اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعدي فتنازعوا وما ينبغي عند نبىّ تنازع، وقالوا ما شأنه أهجر استفهموه، قال: دعوني... »

ابن عباس گفت: روز پنجشنبه، چه روز پنجشنبه‏اى سپس گريست تا آب ديدگانش ريگها را تر كرد. پس گفتم: روز پنجشنبه چيست؟ گفت: بيمارى رسول خدا (ص) شديد گشت، پس فرمود: بياوريد تا براى شما نوشتارى بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد. پس نزاع كردند، ونزاع در نزد پيامبر سزاوار نيست، و گفتند او را چه شده است، هزيان مى‏گويد، از او جوياشويم، فرمود، رها كنيد مرا...

صحيح مسلم، ج 3، ص 455، كتاب الوصيّه باب 5 الوقف ح 22.

ابن ابى شيبه استادم قبل از من فاجعه را روشن‏تر بيان كرده كه تهديد بآتش كشيدن خانه را ذكر كرده. مطلب روشن‏تر از آن است كه بتوان آن را مخفى كرد، چه اينكه اين مطلب در منابع معتبر ما اهل‏سنت فراوان آمده.

شايد كسى تصّور كند: آنچه به سند صحيح ومعتبر ثابت وغير قابل انكار است، تهديد به آتش كشيدن خانه فاطمه (س) است، امّا اصل آتش زدن ثابت نيست. بلى، كلام ابن ابى شيبه به تنهايى آتش زدن بيت وحى را ثابت نمى‏كند، امّا بخارى با نقل بيعت نكردن على (ع) با ابوبكر از به آتش كشيدن بيت نبوّت خبر مى‏دهد. زيرا در نقل ابن ابى شيبه خوانديم كه عمر قسم ياد كرد اگر بيعت نكنند دستور مى‏دهم تا خانه را با اهلش آتش زنند. آنچنان سوگند عمر جدّى بود كه فاطمه (س) سوگند مى‏خورد كه عمر به قسمش وفا خواهد كرد. وبخارى آورده است:

«فاطمه (س) بر ابوبكر غضب نمود پس با وى قهر كرد پس با او سخنى نگفت تا وفات نمود وبعد از پيغمبر (ص) شش ماه زندگى كرد... (و على (ع)) در اين ماههابيعت نكرد.

«فوجدت فاطمة على ابى بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتّى‏ توفيّت وعاشت بعد النّبيّ (صلى الله عليه و سلم) ستّة اشهر... ولم يكن يبايع تلك الاشهر. »

صحيح بخارى، ج 3، ص 253، كتاب المغازى، باب 155 غزوة خيبر، حديث 704.

پس بنا بر اين چنانكه بلاذرى در انساب الاشراف مى‏گويد:

« فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة ».

عمر به مقتضاى قسمش عمل كرد وبيت اهل البيت را به آتش كشيد.

وآنچه برخى نقل كرده‏اند كه على (ع) پس از تهديد ناگزير از بيعت شد ونوبت به احراق نرسيد، مخالف نقل بخارى است، كه در نزد اهل سنت از اعتبار بيشترى برخوردار است، ونيز شواهد حديثى وتاريخى، آن رامردود مى‏داند. بلى قافيه اين مرثيه و نوحه با سرودن طليعه آن به زبان هر سراينده‏اى جارى مى‏شود، چون با قسم به آتش زدن خانه، وسپس براى وفاء به قسم با مشعل به در خانه آمدن، و سقط جنين و... از دنيا رفتن پس از مدت كوتاهى، قتل و شهادت و مستند به اين مقدمات خواهد بود.

هر چند بعضى از ناقلين اين مرثيه و مصيبت به نتيجه آن تصريح نكرده باشند. امّا همانطور كه گذشت اين مرثيه به وسيله پدر فاطمه (س) پيامبر اكرم (ص) و فرزندانش ائمه اطهار: تا پايان سرائيده شد. تا اينجا به گوشه‏اى از شواهد تاريخى حديثى بر شهادت فاطمه زهرا (س) از منابع معتبر اهل سنت اشاره شد. مطلب آنقدر واضح و روشن است كه نيازى به تكثير منابع نيست.

امّا از طرف ديگر فاجعه آن قدر بزرگ و سنگين است كه هر چند نتوان در ادلّه و مستندهاى تاريخى و حديثى آن خدشه نمود، امّا باز هم عواطف و احساسات به سختى مى‏تواند آن را باور كند.

مگر على (ع) نبود؟ چگونه جرأت كردند؟

على (ع) مى‏ديد؟ مى‏ديد فاطمه (س) را مى‏زدند؟ مى‏ديد آتش شعله مى‏كشد؟ مى‏ديد مصيبتهايى كه روزگاران را همچون شب تار و سياه كرده است بر فاطمه (س) مى‏بارد؟ ! چگونه جرأت كردند؟

مگر نديده بودند على (ع) در خيبر را چگونه از جا كند؟ مگر نديده بودند على (ع) مرحب را چگونه دو نيم كرد؟ مگر نديده بودند على (ع) عمرو بن عبدود را...؟ مگر نديده بودند؟؟؟

مگر نداى جبرئيل را نشنيده بودند «لا سيف الاّ ذوالفقار و لا فتى الاّ على» چگونه جرأت كردند؟ بلى على (ع) را ديده بودند.

اى كاش على (ع) را فقط در اين صحنه‏ها ديده بودند تا جرأت نمى‏كردند. حلم على را هم كه از كوهها سختتر بود ديده بودند.

يافته بودند كه على (ع) نفس پيغمبر (ص) است، و پيغمبر را نيز سالها آزموده بودند، اكنون شروع ماجرا نبود. قبل از آن بر پيامبر (ص) جرأت مى‏كردند. و او را مى‏آزردند ! آن هم نه آزارى همچون آزار مشركان مكّه، كه بر آن حضرت سنگ و خاك و خاكستر و زباله مى‏ريختند ! از آن زشتتر ! و نه آزارى همچون آزار مشركان و يهود و نصارى در جنگها با تير و نيزه و شمشير، بلكه از آن سختتر ! آزار در مورد همسران پيامبر (ص): آه چه دشوار است بر غيرت اللَّه. بايد سر بر ديوار نهاد و تا ابد بر مظلوميت محمد (ص) خون گريست « كه او فرمود: «ما اوذى نبىّ بمثل ما اوذيت» بجاى اينكه با پيروزى‏ها اذيّت و آزارها كم شود افزون مى‏گرديد ! و با رحلتش به اوج رسيد.

يافته بودند كه سماحت و عظمت پيامبر (ص) بر شجاعت و قدرتش فزونى دارد. ديده بودند در مقابل اذيّتهاى مشركين قريش نفرين نمى‏كرد و مى‏فرمود «انّ قومى لا يعلمون» و در مقابل آنانكه بر آن حضرت شمشير كشيده بودند فرمود: «اذهبوا انتم الطّلقاء» لذا بر آن حضرت جرأت مى‏كردند.

او حيا مى‏كرد كه خود در مقابل آزارهايى كه بر وى وارد مى‏شد اعتراض كند، او دين خدا را پاس مى‏داشت، و خدا به دفاع از او مى‏پرداخت.

از آيات سوره احزاب استفاده مى‏شود كه: جمعى سرزده و بدون اذن وارد خانه پيامبر (ص) مى‏شدند. چون آنها را دعوت به ميهمانى مى‏كردند، پس از پذيرايى دور هم مى‏نشستند و با هم به گفتگوهاى بيهوده و حتى آزاردهنده‏اى مى‏پرداختند. و گاه چون از زنان پيامبر چيزى مى‏خواستند ناگهان پرده را بالا زده و سؤال خود را مطرح مى‏كردند. پيامبر از اين وضع آزرده مى‏گشت.

امّا حيا مانع بود تا آنها را از اين رفتارهاى ناهنجار و ناشايسته منع كند. خداوند آياتى را فرو فرستاد و آنها را از اين رفتار ناشايست خصوصاً در مورد همسران پيامبر بر حذر داشت.

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلى‏ طَعامٍ غَيْرَ ناظِرينَ إِناهُ وَ لكِنْ إِذا دُعيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسينَ لِحَديثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي‏ مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيي‏ مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِن‏.

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد ! به خانه‏هاى پيامبر داخل نشويد مگر بشما براى صرف غذا اجازه داده شود، بدون اينكه چشم به ظرف غذاى وى بدوزيد، امّا هنگامى كه دعوت شديد داخل شويد، ووقتى غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از صرف غذا) به بحث وگفتگو ننشينيد، اين عمل، پيامبر را مى‏آزارد، ولى از شما شرم مى‏كند (وچيزى نمى‏گويد)، امّا خدا از (بيان) حق شرم ندارد. وهنگامى كه چيزى از آنان (همسران پيامبر) مى‏خواهيد از پشت پرده بخواهيد، اين كار براى پاكى دلهاى شما وآنها بهتر است

سورة الاحزاب، آية 53.

و سپس فرمود:

شما حق نداريد پيامبر (ص) را بيازاريد و پس از او با همسرانش ازدواج كنيد اين رفتار شما نزد خداوند بزرگ است‏

وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيما

سورة الاحزاب، آيه 53.

و پس از چند آيه مى‏فرمايد:

آنانكه خدا و پيامبرش را مى‏آزارند، خداوند برآنها در دنيا و آخرت لعن مى‏فرستد و براى آنان عذابى خار كننده آماده فرموده است.

إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنهَُمُ اللَّهُ فىِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ أَعَدَّ لهَُمْ عَذَابًا مُّهِينًا

سورة الاحزاب، آيه 57.

شايد بتوان يكى از اهم مصاديق آزار پيامبر (ص) را داستانى كه بخارى آورده است به شمار آورد. حاصل داستان اين است كه زنان پيامبر اكرم (ص) در تاريكى شب با پوشش كامل به مكانى كه خلوت و مناسب بود براى قضاء حاجت مى‏رفتند. چون ام‏المؤمنين سوده قد بلندى داشت يا تنومند بود عمر وى را شناخت و فرياد برآورد كه‏اى سوده تو نمى‏توانى خود را از ما پنهان كنى، بدان كه ما تو را شناختيم. سوده بر مى‏گردد، و به پيامبر شكوه مى‏برد و آن حضرت مى‏فرمايد شما رخصت داده شده‏ايد كه براى حوائجتان خارج شويد. اين داستان را بخارى در سه جا از كتاب صحيحش آورده است.

1 - در كتاب التفسير سورة الاحزاب در ذيل آيات فوق:

« عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بعد ما ضُرِبَ الْحِجَابُ لِحَاجَتِهَا وَكَانَتْ امْرَأَةً جَسِيمَةً لَا تَخْفَى على من يَعْرِفُهَا فَرَآهَا عُمَرُ بن الْخَطَّابِ فقال يا سَوْدَةُ أَمَا والله ما تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا فَانْظُرِي كَيْفَ تَخْرُجِينَ قالت فَانْكَفَأَتْ رَاجِعَةً وَرَسُولُ اللَّهِ e في بَيْتِي وَإِنَّهُ لَيَتَعَشَّى وفي يَدِهِ عَرْقٌ فَدَخَلَتْ فقالت يا رَسُولَ اللَّهِ إني خَرَجْتُ لِبَعْضِ حَاجَتِي فقال لي عُمَرُ كَذَا وَكَذَا... فقال إنه قد أُذِنَ لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَاجَتِكُنَّ »

ايشه گفت: پس از آنكه آيه حجاب نازل گرديد، سوده براى قضاى حاجتش بيرون رفت، او زنى تنومند بود، از اينرو نمى‏توانست خود را از كسانيكه او را مى‏شناختند پنهان كند عمر بن خطاب او را ديد، وگفت: اى سوده ! به خدا نمى‏توانى خود را از ما مخفى نگاه دارى، پس فكر كن چگونه خارج شوى گفت: پس بادگرگونى باز گشت وبر پيامبر وارد شد وگفت: يا رسول اللَّه ! من براى برخى از نيازهاى خود بيرون رفتم: عمر به من چنين وچنان گفت... پس (پيامبر اكرم (ص) فرمود: شما اجازه داده شده‏ايد تا براى نيازهايتان خارج شويد.

صحيح بخارى، ج 3، ص‏451 باب 45، حديث 1220. ‏

2 - در كتاب النكاح باب خروج النساء لحوائجهن:

« عن عَائِشَةَ قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ لَيْلًا فَرَآهَا عُمَرُ فَعَرَفَهَا فقال إِنَّكِ والله يا سَوْدَةُ ما تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا فَرَجَعَتْ إلى النبي e فَذَكَرَتْ ذلك له وهو في حُجْرَتِي يَتَعَشَّى وَإِنَّ في يَدِهِ لَعَرْقًا فَأَنْزَلَ عليه فَرُفِعَ عنه وهو يقول قد أَذِنَ الله لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَوَائِجِكُنَّ »

(عايشة گفت: شبى سوده بنت زمعه بيرون رفت، عمر او را ديد وشناخت، وگفت: به خدا اى سوده نمى‏توانى خود را از ما مخفى نگاه دارى گفت: بسوى پيامبر (ص) باز گشت، پس ماجرا را براى آن حضرت نقل كرد، واو (ص) مى‏فرمود: خدا به شما اجازه داده است تا براى نيازهايتان خارج شويد.)

 همان، ج 4، ص 75، ب 116، ح 166. ‏

3 - كتاب الوضوء باب خروج النساء الى البراز.

« عن عَائِشَةَ أَنَّ أَزْوَاجَ النبي e كُنَّ يَخْرُجْنَ بِاللَّيْلِ إذا تَبَرَّزْنَ إلى الْمَنَاصِعِ وهو صَعِيدٌ أَفْيَحُ فَكَانَ عُمَرُ يقول لِلنَّبِيِّ (ص) احْجُبْ نِسَاءَكَ فلم يَكُنْ رسول اللَّهِ (ص) يَفْعَلُ فَخَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ زَوْجُ النبي (ص) لَيْلَةً من اللَّيَالِي عِشَاءً وَكَانَتْ امْرَأَةً طَوِيلَةً فَنَادَاهَا عُمَرُ ألا قد عَرَفْنَاكِ يا سَوْدَةُ حِرْصًا على أَنْ يَنْزِلَ الْحِجَابُ »

عايشه گفت: همسران پيغمبر (ص) در شب براى قضاى حاجت به زمين وسيعى مى‏رفتند، عمر به پيامبر مى‏گفت: زنانت را از نامحرمان بپوشان امّا پيامبر (به نصيحت عمر) عمل نمى‏كرد، تا شبى سوده بنت زمعه كه قامتى بلند داشت پس از پاسى از شب بيرون شد، پس عمر فرياد بر آورد: اى سوده بدان كه تو را شناختيم، چون وى بر نزول آيه حجاب حريص بود.

همان، ج 1، ص 136، ب‏109، ح 143. ‏

معمولاً مفسرين شأن نزول آيات فوق را دو قضيّه ذكر كرده‏اند.

1 - داستان فوق‏

2 - اينكه يكى از اصحاب پيامبر (ص) گفت: چون پيامبر از دنيا رود من با فلان همسرش ازدواج خواهم كرد، اين سخن به آن حضرت رسيده بسيار آزرده شد، پس آيات فوق نازل گرديد.

گروهى از مفسران اين شأن نزول را ذكر كرده‏اند از آن جمله است طبرى در جامع البيان، و آلوسى در روح المعانى، و ابن كثير در تفسير القرآن العظيم، ابن كثير صحابى مورد شأن نزول آيه را طلحه و همسرى را كه در نظر داشته عايشه دانسته است.

با وجود اينكه داستان عمر و سوده بعد از نزول آيه حجاب واقع گرديده به طوريكه در متن حديث آمده است «بعد ما ضرب الحجاب». در عين حال سوء ادب و شرمنده نمودن و اذيت و آزار ام‏المؤمنين سوده حرم پيامبر را - كه موجب آزردگى رسول خدا شده و يكى از اسباب نزول آيه شريفه (و ما كان لكم ان تؤذوا رسول‏اللَّه) حق اذيت و آزار پيامبر (ص) را نداريد - را جزء فضائل عمر و يا به تعبير ديگر از موافقات عمر به شمار آورده‏اند.

مثلاً آلوسى پس از قبول اينكه كار عمر خلاف ادب و شرمنده نمودن سوده حرم رسول‏اللَّه (ص) و آزردن او است، مى‏گويد:

عمر در اين كار عيبى نمى‏ديده، چون گمان مى‏كرده كه بر اين كار خير عظيمى مترتب مى‏گردد.

«وذلك أ حد موافقات عمر (ره) وهي مشهورة، وعدّ الشّيعة ما وقع منه من المثالب، قالوا: لما فيه من سوء الأدب وتخجيل سوده حرم رسول اللَّه (صلى الله عليه و سلم) وايذائها بذلك. واجاب أهل السّنة، بعد تسليم صحة الخبر أنّه (ره) رأى‏ أن لابأس بذلك، لما غلب على ظنّه من ترتب الخير العظيم... »

تفسير روح المعانى، ج 22، ص 72.

و نيز بخارى - يا برخى از راويان حديث - در كتاب وضوء اين داستان را چنين توجيه كرده‏اند، كه اين اهانت و سوء ادب «حرصاً على أن ينزل الحجاب» بوده.

صحيح بخارى، ج 1، كتاب الوضوء، باب 109 خروج النّساء الى البراز.

و حال آنكه خود در تفسير سوره احزاب گفته است: اين داستان پس از نزول آيه حجاب بوده است. همان.

اين امر موجب گرديده تا برخى از شارحان بخارى ناگزير شوند براى جمع بين اين احاديث بگويند شايد اين داستان مكرّر تحقق يافته است.

«قال الكرمانى: فان قلت: وقع هنا أنّه كان بعد ضرب الحجاب، وتقدم في الوضوء أ نّه كان قبل الحجاب، فالجواب: لعله وقع مرتين. »

فتح البارى، عسقلانى، ج 8، ص 391.

به هر حال، آنگاه كه حكومت در دست پيامبراكرم (ص) بود، و آنان محكوم بودند، بر آن حضرت جرئت مى‏كردند. گاه با آرزوى رحلت پيامبر، خيال ازدواج با همسرش را در سر مى‏پروراندند، گاه با عبارات توهين آميزى همسران پيامبر (ص) را مخاطب قرار مى‏دادند.

آه، اين چه جرئتى وقيحانه است؟ تصور رحلت رهبران دينى براى ارادتمندانشان بسيار دشوار است. آه چه مظلوميتى؟ آه چه غربتى؟

يا رسول‏اللَّه «اصبنا بك يا حبيب قلوبنا فما اعظم المصيبة حيث انقطع عنا الوحى و حيث فقدناك». هنوز 60 بهار از عمر شريف و مباركت نگذشته بود كه تو را درباره همسرانت آزردند ! هواى ازدواج با همسرانت را پس از رحلتت در سر پروراندند ! با جمله‏هاى اهانت آميز با ناموست سخن راندند ! تا خدا فرمود (وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً)

آه چه جرئتى؟ آيا اين قوم پس از آنكه خود به حكومت رسيدند، و فاطمه (س) و اهل‏بيت پيامبر (ص) در ظاهر محكوم و مقهور گرديدند، براى پى‏گيرى اهدافشان جرأت نخواهند داشت؟ چون دختر پيامبر است؟ چون همسر على است؟ چون مصيبت زده است؟ آن هم به بزرگترين مصائب؟ نه، اين امور بر جرئت آنان مى‏افزود.

امّا هنوز جاى سؤال است كه چرا از شجاعت پيامبر (ص) و على‏ عليه السلام نمى‏هراسيدند و جرأت مى‏كردند؟ يا به تعبير ديگر، چرا پيامبر و على صلوات اللَّه عليهما از شجاعت و غيرت خود بهره نمى‏گرفتند، تا مخالفان چنان جرأت كنند و بر آنها چيره شوند؟

اولاً: خاندان پيامبر (ص) همانند ديگران نيستند.

آنچه آنان را به عكس العمل وا مى‏دارد فقط امر الهى و رضاى اوست. آنان بر اساس تعصب، غضب، منافع شخصى، دفاع از خود و متعلقات خود حركت نمى‏كنند. بلكه تنها مدافع دين و تابع وظيفه و امر الهى‏اند.

حضرت على (ع) تنها بر اساس امر و فرمان عمل مى‏كرد، او امر به صبر شده بود، پس امتثالاً لامر اللَّه سبحانه صبر كرد.

ثانياً: روشن است كه اگر به همسر يا مادر و خواهر كسى - هر چند ضعيف و غيرشجاع - هجوم برند، او در خانه نخواهد نشست و به دفاع برمى‏خيزد. امّا اگر بداند كه مهاجمين مى‏خواهند با تحريك احساسات، وى را به عكس‏العمل وادارند تا به اهداف شوم خود برسند. اگر شخصى با تدبير و عاقل و مسلط بر نفس خود باشد هيچگاه دشمن را با عكس العمل به اهدافش نمى‏رساند.

على (ع) مى‏دانست آشوب و جنجال هدف مهاجمين است، تا در پرتو آن امر را مشتبه نموده و فرصت را براى معرّفى حق از على و فاطمه‏ عليهما السلام بگيرد. على با صبر و بردبارى نقشه شوم مهاجمين را خنثى كرد. و با فدا نمودن خود و همسرش، مسؤوليت بزرگ خود را براى حفظ دين ايفا و حجت را تا روز قيامت بر خلق تمام كرد.

و به اين ترتيب پرسشهاى فراوانى را پيش‏روى تاريخ قرارداد، كه از آن جمله است: چرا خورشيد عُمْر فاطمه (س) به آن زودى غروب كرد؟ آيا به مرگ طبيعى بود؟

تهديد به آتش كشيدن خانه در آن تأثير نداشت؟

آتش‏زدن در خانه چطور؟

در به پهلوزدن چطور؟

سقط جنين و بيمارى پس از آن باعث شهادت نبود؟

اگر اينها نبود؟ يا اينها موجب شهادت نبود؟

پس چرا: همانطور كه بخارى ومسلم مى‏گويند: فاطمه (س) تا آخر عمر از ابوبكر قهر بود؟

« فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فهجرت ابابكر فلم تزل مهاجرته حتى توفّيت ».

صحيح بخارى، ج 2، ص 504، كتاب الخمس، باب 837، ح‏1265.

« فوجدت فاطمة على ابى بكر فى ذلك فهجرته فلم تكلّمه حتّى‏ توفّيت. »

همان، ج 3، ص 252، كتاب المغازى، ب 155 غزوه خيبر، حديث 704. و صحيح مسلم، ج 4، ص 30، كتاب الجهاد و السير، باب 15، ح 52.

 ‏ چرا در بخارى آمده است: فاطمه (س) پنهان بخاك سپرده شد؟

«فلمّا توفّيت دفنها زوجها علىٌّ ليلاً ولم يؤذن بها أبابكر وصلّى‏ عليها. »

همان.

چرا چنانكه بخارى نقل كرده: نيمه شب دفن گرديد؟

همان. ‏

چرا قبر تنها يادگار پيامبر (ص) هنوز مخفى است؟ چرا پس از گذشت سالها از اين ماجرا، مسلم آورده‏ است كه: على (ع) ابوبكر و عمر را كاذب، آثم، غادر و خائن مى‏دانست؟

قال عمر لعلى وعباس: « فرأيتماه (ابابكر) كاذباً آثماً غادراً خائناً... فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً... »

 صحيح مسلم، ج 4، ص 28، كتاب الجهاد و السير، باب 15 حكم الفئ، حديث 49.

شايد اگر پس از آنچه بر فاطمه (س) گذشت على (ع) بپامى‏خاست و با ضاربين و قاتلين فاطمه (س) درگير مى‏شد. امروز تحريف گران تاريخ مى‏گفتند على براى گرفتن حكومت به نبرد پرداخت و در زد و خوردها و درگيريها فاطمه كشته شد و على (ع) قاتل فاطمه است. ديگر پاسخ سؤالات فوق چنين روشن نبود.

اين قبيل امور از تحريف گران تاريخ بعيد نيست، چه اينكه انكار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) كمتر از اين نمى‏باشد. تحريف گران تاريخ، توجيه كنندگان حقايق، در مورد شهيد جنگ صفين، عمّار ياسر، كه پيامبراكرم (ص) فرموده بود: « يقتله الفئة الباغية»:

« فراه النّبيّ (صلى الله عليه و سلم) فينفض التّراب عنه ويقول: تقتله الفئة الباغية ويح عمّار يدعوهم الى الجنّة ويدعونه الى النّار»

صحيح بخارى، ج‏1، ص‏254، كتاب الصّلاة، باب 304، التعاون فى بناء المسجد.

تو را گروهى سركش به شهادت مى‏رسانند.

 چون صدور اين حديث از پيامبراكرم (ص) مورد اتفاق بود، و قابل انكار نبود، و يكى از ادلّه روشن بغى و بطلان قاتلين عمّار و رهبرشان بود، آنانكه براى دفاع از معاويه از هيچ مكابره‏اى روى گردان نبودند، روز را تاريك و شب را روشن معرفى مى‏كردند، مگر نگفتند على قاتل عمّار است؟ چون وى را به جنگ آورده است؟ ! غافل از اينكه پيامبر اكرم (ص) در ادامه سخنش فرموده بود:

«يدعوهم الى الجنّة و يدعونه الى النار »

همان

عمّار آنان را به سوى بهشت مى‏خواند و آنان عمّار را به سوى آتش دعوت مى‏كنند.

 و به اين وسيله پيامبر اكرم (ص) مخالفان على (ع) و رهبرشان را مصداق آيه شريفه:

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ سورة القصص، آية 41.  قرارداد.

برگرفته از سایت موسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر(عج)نویسنده :سیدعلیرضا حسینی

 

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

 

امام علی(ع) می فرمایند:   «رَحَمَ اللهُ امرءً عَرَفَ مِن أین و فی أین و إلی أین»

 

خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده و در کجا قرار گرفته است و به سوی کجا می رود» 

 

 

روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
زکجــــا آمده ام، آمدنم بهـــر چــه بود؟
به کجــا می روم؟ آخر ننمائی وطنم
مانده ام سخت عجب، کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده ست مراد وی ازین ساختنم
جان که از عالم علویست، یقین می دانم
رخت خود باز بر آنم که همانجــا فکنم
مـرغ بـاغ ملـــکوتم، نیم از عـالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنــــم
خرم آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
بــه هوای سر کویش، پرو بـالی بزنم
کیست در گوش که او می شنود آوازم؟
یا کـدامست سخن می نهد اندر دهنم؟
کیست در دیده که از دیده برون می نگرد؟
یا چه جان است، نگوئی، که منش پیرهنم؟
تا به تحقیق مــرا منــزل و ره ننمائــی
یک دم آرام نگیــرم، نفسی دم نــزنم
می وصلم بچشـــان، تا در زندان ابـــد
از سر عربدهُ مستانه به هم در شکنم
من به خود نامدم اینجا، که به خود باز روم
آنکه آورد مـــرا، بــاز برد در وطنم
تو مپندار که من شعر به خود می گویم
تا که هشیارم و بیدار، یکی دم نزنم
شمس تبریز، اگر روی به من بنمائی
والله این قالب مردار، به هم درشکنم

 

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرموده است: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!
۱- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» (سوره مباركه آل عمران آیه ۱۷۱) پناه نمی برد. در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جسند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید
.

۲- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین*» (سوره مباركه انبیاء آیه ۸۷) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء آیه ۸۸
)

۳- در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره مباركه غافر آیه ۴۴) ... پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه ۴۵
)

۴
- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله لاقوة الا بالله» (سوره مباركه كهف آيه 39) پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»
بحارالانوار، ج 90، 184 – 185

 

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در شنبه 17 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

 

عصريك جمعه دلگير،دلم گفت بگويم بنويسم

كه چراعشق به انسان نرسيده است؟

چرا آب به گلدان نرسيده است؟

چرالحظه باران نرسيده است؟

...
وهركسي كه در اين خشكي دوران به لبش جان نرسيده است،

به ايمان نرسيده است
.

وغم عشق به پايان نرسيده است
.

بگو حافظ دل خسته زشيرازبيايدبنويسدكه هنوزم كه هنوزاست،

چرايوسف گمگشته به كنعان نرسيده است؟

چراكلبه احزان به گلستان نرسيده است؟

دل عشق ترك خورد،گل زخم نمك خورد،زمين مرد،

خداوند گواه است،دلم چشم به راه است؛ ودرحسرت يك پلك نگاه است
.

ولي حيف نصيبم فقط آه است و همين آه خدايا برسد كاش به جايي؛

برسد كاش صدايم به صدايي
...

عصراين جمعه دلگير وجود توكناردل هربيدل آشفته شود حس، توكجايي گل نرگس؟

به خداآه نفس هاي غريب توكه آغشته به حزني است زجنس غم وماتم،

زده آتش به دل عالم وآدم

مگراين روز وشب رنگ شفق يافته درسوگ كدامين غم عظمي

به تنت رخت عزاكرده اي اي عشق مجسم كه به جاي نم شبنم

بچكدخون جگردم به دم از عمق نگاهت

نكندبازشده ماه محرم كه چنين ميزند آتش به دل فاطمه آهت

به فداي نخ آن شال سياهت

به فداي رخت اي ماه بيا،صاحب اين بيرق واين پرچم واين مجلس واين روضه واين بزم تويي؛

آجرك الله،عزيزدو جهان يوسف درچاه،دلم سوخته ازآه نفس هاي غريبت

دل من بال كبوترشده،خاكسترپرپرشده،

همراه نسيم سحري روي به فطرس معراج نفس گشته هوايي وسپس رفته به اقليم رهايي

به همان صحن وسرايي كه شما زائرآني

وخلاصه شود آياكه مرا نيزبه همراه خودت زير ركابت ببري

تابشوم كرب وبلايي؛ به خدا درهوس ديدن شش گوشه دلم تاب ندارد،

نگهم خواب ندارد شب من روزن مهتاب ندارد،

همه گويندبه انگشت اشاره:مگراين عاشق بيچاره ي دلداده ي دل سوخته ارباب ندارد؟

توكجايي؟توكجايي شده ام بازهوايي
...

گريه كن گريه وخون گريه كن آري كه هرآن مرثيه را خلق شنيده ست

شماديده اي آن راواگرطاقتتان هست كنون من نفسي روضه مقتل بنويسم؛

وخودت نيز مددكن كه قلم دركف من همچوعصا دركف موسي بشود

چون تپش موج مصيبات بلنداست
.

به گستردگي ساحل نيل بلند است
.

...
واين بحرطويل است وببخشيداگراين مخمل خون برتن تبدارحروف است

كه اين روضه ي مكشوف لهوف است
.

عطش برلب عطشان لغات است وصداي تپش سطربه سطرش همگي موج مزن آب فرات است
.

وارباب همه سينه زنان كشتي آرام نجات است؛

ولي حيف كه ارباب((قتيل العبرات)) است؛

ولي حيف كه ارباب ((اسيرالكربات))است؛

...
ولي هنوزم كه هنوزاست حسين بن علي تشنه ياراست

وزني محو تماشاست زبالاي بلندي،

الف قامت اودال همه هستي اودركف گودال و سپس آه كه؛((الشمر
...))

خداياچه بگويم كه(( شكستند سبو را وبريدند
))...

دلت تاب ندارد به خدا باخبرم ميگذرم ازتپش روضه كه خود غرق عزايي،

تو خودت كرب و بلايي؛

قسمت ميدهم آقا به همين روضه كه درمجلس ما نيز بيايي،

تو كجايي.... توكجايي....


 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در جمعه 16 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

عطر آسمانی فرشتگان در فضا منتشر است.
آسمان، ستاره باران عشق است.
زمین، سوره آفرینش معرفت و ایمان را
در روح زمان تلاوت می‌کند
نبض ثانیه‌ها بی‌قراری می‌کند
و ساعت مضطرب زمان
نفسش به شماره افتاده است.
صدای هلهله فرشتگان و زمزمه عرشیان
و ترانه زلال اذان، شهر را پر کرده است
و شراره اشتیاق در کوچه های مهتابی مدینه زبانه می کشد.
لحظه موعود، فرا می‌رسد و فصل سبز زندگی اسوه صبر و نجابت
و غنچه قداست علی و زهرا علیهاالسلام
در گهواره سبز زمین، با بهار خنده‌اش آغاز می‌شود.
خانه زهرا و علی علیهما السلام ،
فانوس باران اشک شادی می‌شود.
پیام آور عشق محمدی، در گوش طفل،
اذان و در قلبش ترانه محبت زمزمه می‌کند.
پیکی آسمانی، نام او را از عرش می‌آورد و او «زینب» می‌شود؛
نخستین سراینده غزل صبر و بردباری،زینت و مونس تنهایی پدر
و سنگ صبور غربت زهرا، همنوا با مظلومیت حسن
و خطبه خوان رشادت حسین و شهامت عباس؛
همدم لحظه‌های بی‌کسی و مرهم زخمهای دلواپسی
کبوتران پر و بال شکسته کربلا.
زینب است و بانوی همیشه نجیب تاریخ.

امشب مصادف  با میلاد فرخنده بانوی عشق و عفاف و پرستار زخمیان عشق در عرصه صحرای کربلا و شب گرامیداشت مقام پرستار این روز را به محضر آقا امام زمان عج الله تعالی فرجه شریف ٬‌ نائب برحقشان مقام معظم رهبری و شما کاربران عزیز تبریک و تهنیت عرض می کنم . ان شاء‌الله که مشمول عنایات این بانوی بزرگ در دنیا وشفاعتشان در آخرت بهره مند باشیم

 

 

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در پنج شنبه 15 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

علامه شيخ شريف جواهرى در كتاب مثيرالاحزان آورده كه فاطمه دختر امام حسين «عليه السلام» گويد: عمه زينب«سلام الله عليها» درشب دهم محرم در محراب عبادتش ايستاده دعا مى خواند و به خدا استغاثه مى كرد، آن شد ديدگان هيچ يك از ما به خواب نرفت و آه و ناله اش فرو ننشست.

علاقه به نماز شب

حضرت زينب«سلام الله عليها» در عبادت نسخه مادر خود حضرت زهرا«سلام الله عليها» بود و در تمام شبها تهجد و تلاوت قرآن را به جا مى آورد.
و بعضى از صاحبان فضل گفته اند حضرت زينب«سلام الله عليها» براى رضاى خدا در تمام سفرکربلا تهجد و عبادت شب را ترك نكرد حتى شب يازدهم از ماه محرم .
همچنين از امام زين العابدين «عليه السلام» نقل شده كه ديدم در همان شب يازدهم محرم نماز را نشسته مى خواند.

نماز شب در شب عاشورا

از فاطمه صغرى ، دختر امام حسين «عليه السلام» روايت شده كه مى فرمود: اما عمتى زينب فانها لم تزل قائمة فى تلك الليلة ، اى العاشرة من المحرم فى محرابها يعنی عمه ام زينب در شب دهم محرم تا به صبح در محراب عبادتش به نماز ايستاده بود.

نماز نشسته

برخى از پژوهشگران روايت كرده اند كه حضرت زين العابدين «عليه السلام» فرمود:عمه ام زينب در تمام طول مسافرت از كوفه به شام نمازهاى واجب و نوافلش را ايستاده مى خواند و در يكى از منازل ، ديدم نشسته مى خواند، علت اين كار را پرسيدم . پاسخ داد: به خاطر شدت گرسنگى و ضعف ، سه شبانه روز است كه ديگر نمى توانم ايستاده نماز بخوانم (زيرا حضرت غذاى خود را بين كودكان تقسيم مى كرد) به خاطر اينكه دشمن به هر كدام از ما، در شبانه روز فقط يك قرص نان مى داد:
هر گاه انسان به دقت به حالات آن حضرت نگاه كند و توجه و انقطاع او را به خداوند متعال ببيند، در عصمت آن حضرت ترديدى به خود راه نمى دهد و يقين مى كند كه آن حضرت از همان زنان پارسايى است كه تمام حركات و سكنات خود را وقف خداوند متعال نموده اند و از همين رهگذر به جايگاه رفيع و درجات بلندى كه از درجات پيامبران و اوصيا حكايت مى كند، رسيده است.

التماس دعا از زينب«سلام الله عليها»

حضرت امام حسين «عليه السلام» در آخرين وداع خود با خواهرش زينب«سلام الله عليها» فرمود:خواهرم ! هنگام نماز شب ، مرا فراموش نكن.

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در پنج شنبه 15 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

 

اهل ولا چو روی به سوی خدا کنند / اول به جان گم شده ی خود دعا کنند

شد عالمی اسیر جمال تو / رخ نما  تا عاشقانه سیر جمال خدا کنند

آهسته چون مسیح گذر کن در این چمن /  تا غنچه ها به شوق تو آغوش وا کنند

با بوسه مهر کن لب شوریدگان زمهر / ترسم که راز عشق تو را بر ملا کنند

آقای من از ما جمال خویش مپوشان / که گفته اند اهل نظر معامله با آشنا کنند

برای ظور گل یگانه زهرا صلوات

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

  • پیامبراکرم (ص) فرمودند: این دعا را منتشر کنید و ببینید چطور غم هایتان از بین میرود:

 


 ترجمه:
منزه است خداوندی که بر طرف کننده غم ها است. غم و مشکل من را برطرف کن،

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در سه شنبه 13 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

دعایی  که اگر در قنوت نمازتان بخوانید همسر با ایمان و شایسته ای نصیبتان میشود:

 

((پروردگارا!همسران و فرزندانمان رامایه روشنی چشم ما قرار ده و ما را پیشوایی برای پرهیزکاران گردان))

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در سه شنبه 13 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

ازمحضر آیت الله بهجت (ره)سوال شد :

برای اهمّیت بیش تر به نماز و حضور قلب چه رهنمودهایی دارید؟

 

* نماز، بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خدا است[1]... نماز برای خضوع و خشوع جعل شده است با همه مراتب خضوع و خشوع 

نماز، عروج مؤمن است و عروج، مستلزم قرب و لقاء است... مؤمن بعد از لقای او، نه تنها به سراغ حبشیّه [زن زشت، کنایه از غیر خدا] نخواهد رفت، که خیال او را هم نخواهد کرد.  

* این احساس لذت در نماز، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سری مقدمات در خود نماز، آن چه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که: انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند. و معصیت، روح را مکدّر می کند و نورانیّت دل را می برد. و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند.  

* یکی از عوامل حضور قلب این است که: در تمام بیست و چهار ساعت، باید حواسّ (باصره، سامعه و...) خود را کنترل کنیم؛ زیرا برای تحصیل حضور قلب، باید مقدماتی را فراهم کرد! باید در طول روز، گوش، چشم و هم چنین سایر اعضا و جوارح خود را کنترل کنیم! 

* اگر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت، و در رأس آنها نماز است، که به واسطه خضوع و خشوع و آن هم به اعراض از لغو محقق می شود، کار تمام است.  

* همین نماز را که ما با تهدید به چوب و تازیانه و عقوبت جهنمی شدن در صورت ترک آن، انجام می دهیم، آقایان [اولیاء] می فرمایند: از همه چیز، لذیذتر است.  

* همین امور ساده و آشکار مثل نماز، بعضی را بر سماوات می رساند، و برای عده ای هیچ خبری نیست؛ برای بعضی اعلی علّیّین است، و برای بعضی هیچ معلوم نیست که آیا این معجون، شور است و یا شیرین! 

* در کلمات امیر المؤمنین(ع) آمده است: «وَاعْلَمْ اَنَّ کُلَّ شَی ءٍ مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ؛ بدان که تمام اعمالت، تابع نمازت می باشد.»

 

از حدیث «تَنَعَمُّوا بِعِبادَتی فِی الدُّنْیا فَاِنَّکُمْ تَتَنَعَّمُونَ بِها فِی الاْخِرَةِ؛ در دنیا به عبادت من متنعّم شوید، زیرا در آخرت، به همان متنعّم خواهید شد.» بر می آید که عبادات، قابلیت تنعّم را دارد؛ ولی ما عبادات را به گونه ای به جا می آوریم که گویا شلاق بالای سر ما است... گویا داروی تلخی را از روی ناچاری می خوریم.  

* وقتی بنده از پیشگاه مقدس حضرت حقّ بازمی گردد، اوّلین چیزی را که سوغات می آورد، سلام از ناحیه او است. در دعای مسجد کوفه آمده است: «اللَّهُمَّ اَنْتَ السَّلامُ، وَمِنْکَ السَّلامُ، وَاِلَیْکَ یَرْجِعُ، وَیَعُودُ السَّلامُ، حَیِّنا رَبَّنا مِنْکَ السَّلامُ؛ خداوندا، تو خود سلامی و سلام از ناحیه تو است و به سوی تو بازمی گردد. پروردگارا، ما را به سلام از ناحیه خود تحیّت گوی»! 

* چه قدر تناسب دارد تکبیر برای ورود به نماز، و تسلیم برای خروج از آن!... در تکبیر، اکبر مناسب است... یعنی تمام امور دنیا و همه بزرگها را کنار بگذارید؛ چون خداوند متعال اکبر است... نمازگزار با تکبیر، در حرم الهی وارد می شود؛ ولی ما چه می دانیم که اینها یعنی چه! در روایت است که «لَوْ عَلِمَ المُصَلّی ما یَغْشاهُ مِنْ جَلال اللَّه لَمَا انْفَتَلَ عَنْ صَلاتِهِ؛ اگر نمازگزار می دانست که از جلال الهی چه چیزهایی او را فرا گرفته است، هرگز از نماز روی بر نمی گرداند.»

 

* ذکر خدا در حال نماز، بهترین ذکر است؛ چون نماز به منزله کعبه است و نمازگزار در کعبه و حرم اَمن الهی داخل شده و بناگذاشته است که از باب تکبیر، داخل و از باب تسلیم، خارج شود

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در دو شنبه 12 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

 

قسمت آخر:
61 - دعا کننده مورد مباهات خداوند قرار می گیرد.

62- فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند.

63 - از نیکان مردم محسوب می گردد.

64 - این دعا اطاعت از اولیای امر است که خداوند اطاعتشان را واجب کرده است.

65 - مایه خرسندی خدای عزوجل می شود.

66 - مایه خشنودی پیامبر می گردد.

67 - این دعا خوشایندترین اعمال نزد خداوند است.

68 - دعاگوی فرج حضرتش از کسانی خواهد بود که خداوند در بهشت به او حکومت دهد ان شاء الله تعالی.

69 - حساب او آسان می گردد.

70 - این دعا برای او در عالم برزخ انیس و مونس مهربانی خواهد بود.

71 - بهترین اعمال است.

72 - باعث دوری غم ها می شود.

73 - دعای هنگام غیبت بهتر از دعای هنگام ظهور است.

74 - فرشتگان درباره دعا کننده دعا می کنند.

75 - دعای حضرت سیدالساجدین علیه السلام - که نکات و فواید متعددی دارد - شامل حالش می شود.

76 - این دعا تمسک به ثقلین (کتاب و عترت) است.

77 - چنگ زدن به ریسمان الهی است.

78 - سبب کامل شدن ایمان است.

79 - مانند ثواب همه بندگان به او می رسد.

80 - این دعا برای فرج از تعظیم شعائر خداوند است.

81 - گوینده این دعا ثواب کسی را دارد که با پیامبر صلی الله علیه و آله شهید شده باشد.

82- ثواب کسی دارد که در زیر پرچم حضرت قائم شهید شده باشد.

83 - ثواب احسان به حضرت صاحب الزمان علیه السلام را دارد.

84 - دعا ثواب گرامی داشتن عالم را دارد.

85 - پاداش گرامی داشتن شخص کریم را دارد.

86 - دعا کننده در میان گروه ائمه اطهار علیهم السلام محشور می شود.

87 - درجات او در بهشت بالا می رود.

88 - از بدی حساب در روز قیامت در امان می ماند.

89 - در روز قیامت به بالاترین درجات شهدا نائل می گردد.

90 - به شفاعت حضرت زهرا سلام الله علیها رستگار می گردد.

جای تاسف است که شخصی از دعا برای فرج آن امام غافل مانده و از این ثواب بسیار که بر دعای آن حضرت مترتب است، محروم بماند .
 

 

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در یک شنبه 11 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در یک شنبه 11 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

 

اسوه‌هاي بندگي و عبوديت

 اگر چه براي هيچكس مقدور نيست تا رسم عبوديت را به طور كامل و تمام به جاي آورد، ولي لازم است كه هر كس به فراخور حال و قدرت خويش بر نعمتهاي بي‌حد و بي‌نهايت خداوند تبارك و تعالي سپاس بگزارد و شكرگزاري نمايد. از اين‌روست كه پيامبر مكرم اسلام، به اندازه‌اي عبادت مي‌كردند كه خطاب آمد:

ما اَنْزَلْنا عَلَيكَ الْقُرآنَ لِتَشْقي[8]

«ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خود را به زحمت بيفكني».

اما با اين وجود مي‌فرمودند:‌ آيا بنده ی شكرگزار خداوند نباشم؟

اميرالمؤمنين علي(ع) وقتي به اندازه توجه به يك خوردن، آشاميدن و يا خواب از مقام ربوبي برايشان انصراف حاصل مي‌شود به قدري ناراحت مي‌شوند كه مثل افراد مار گزيده، در دل شب بخود مي‌پيچند و به عبادت الهي مي‌پردازند تا جبران نمايند.

بانوي بزرگ اسلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله‌عليها، به اندازه‌اي به عبادت مي‌ايستند كه پاهاي رنجور و مباركشان متورم مي‌شود و جسم طاهره و مطهره‌شان ضعيف مي‌گردد.

همه ی اينها به ما مي‌آموزد كه بايد در حد توان و قدرت، رسم عبوديت را ايفاء كرده و در اين راه هر چند قصورها و تقصيرها هم پيدا مي‌شود، اما چون ديگر از قدرت بيرون است، پروردگار عالم از آنها مي‌گذرد و به جهت آنها مؤاخذه نمي‌فرمايد.

مثلاً اگر كسي براستي نماز اول وقت بخواند، ولو نمازي است با قصور و تقصير كه در خور مقام ربوبي هم نيست ولي خداوند متعال مي‌پذيرد و نه تنها آن را قبول مي‌فرمايد، بلكه همه گناهان را هم مي‌بخشد و مورد عفو قرار مي‌دهد.

پس اي جوان بيدار، اي دختر و پسر عاقبت‌انديش و هوشيار، ايفاي مسؤوليت عبوديت، اظهار بندنگي و در قيد خدا بودن، رمز موفقيت شماست و مدال افتخاري است براي همه و براستي بنده ی خدا بودن افتخار بسيار بزرگي است، به حدي كه وقتي مي‌خواهيم در تشهد، نام مبارك پيامبرگرامي اسلام(ص) را بياوريم، مقام عبوديت و بندگي او را بر مقام رسالتش مقدم مي‌داريم و مي‌گوئيم:

اشهد ان محمداً عبده و رسوله

مقام عبوديت

حضرت امام جعفرصادق(ع) در جواب عنوان بصري كه خواستار شرح صدر شده بود فرمودند: اي عنوان اگر شرح صدر مي‌خواهي بنده ی خدا باش[9]

يعني تنها بنده ی خداست كه از همه ذلتها و پستي‌ها آزاد است و ديگران همه اسير و در قيد و بند.

غلام همت آنم كه زير چرخ كبود

 

 

زهر هر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است

اي عنوان! اگر شرح صدر و سينه فراخ مي‌خواهي بنده ی خدا باش.

يعني با بندگي است كه مي‌داني: العبد و ما في يده كان لمولاه بنده و آنچه در اختيار اوست براي مولاي اوست و اينگونه است كه عمرت را وقف خدا مي‌كني، عقل و سلامتي و فعاليتت را در راه او صرف مي‌نمايي و به همه كارهايت رنگ خدايي مي‌زني كه رنگ خدا بهترين رنگهاست.

اي عنوان! اگر شرح صدر مي‌خواهي بنده ی خدا باش.

يعني بنده ی خداست كه در دل شب از بستر گرم و راحت و خواب شيرين فاصله مي‌گيرد و مولايش را از روي ترس و آرزو و طمع مي‌خواند و از اموالي كه مولا در اختيارش نهاده، با لذت انفاق مي‌كند، لذتي كه توصيف ناشدني است.

تتَجافي جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوفاً وَ طَمَعاً وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ، فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما اُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اَعْيُنٍ جَزاءٌ بِما كانُوا يَعْمَلوُنَ [10]

«پهلوهايشان در دل شب از بستر دور مي‌شود (بپا مي‌خيزند و رو به درگاه خدا مي‌آورند) و پروردگار خود را با بيم و اميد مي‌خوانند و از آنچه به آنان روزي داده‌ايم انفاق مي‌كنند. هيچكس نمي‌داند چه پاداشهاي مهمي كه مايه روشني چشمهاست براي آنها نهفته شده، اين پاداش كارهايي است كه انجام مي‌دادند».

اي عنوان! بدان كه خداي را غضب وسخط و رضايتي است كه تو بايد در مقام بدست آوردن رضايت او باشي و از اينكه مورد غضب وسخط او واقع شوي بپرهيزي.

اين است مقام عبوديت و اگر كسي بدان دست يافت، يعني خود را بنده ی خدا و عبد او دانست به وظيفه بندگي و عبوديت خود عمل كرده است و اول چيزي كه برايش پيدا مي‌شود نورانيت دل و لذت در عبادت است، به حدي كه ناخودآگاه در وقت نماز شب بيدار مي‌شود و در همه ی بن‌بست‌ها مورد عنايت خداوندي قرار مي‌گيرد و خوشا به حال اينگونه افراد.

خوشا آنانكه الله يارشان بي
خوشا آنانكه دائمه در نمازند

 

 

 

به حمد و قل هو الله كارشان بي
بهشت جاودان بازارشان بي

 

 

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در یک شنبه 11 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در یک شنبه 11 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله :

أفضَلُ الإيمانِ أن تَعلَمَ أنَّ اللَّهَ مَعَكَ حَيثُ ما كُنتَ.
 

برترين [مرتبه] ايمان آن است كه بدانى هركجا باشى خدا با تو است.

 

 امام حسین علیه السلام:

مَن طَلَبَ رِضَی الله بِسَخَطِ النّاس کَفاهُ اللهُ اُمورَ النّاسّ وَ مَن طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ و َکَلَهُ اللهُ إلَی النّاسِ.

هر که خشنودی خدا را بطلبد هر چند به قیمت خشم مردم، خداوند او را از مردم بی نیاز می کند و هر که رضایتِ مردم را با ناخوشنودی خدا طلب کند خداوند او را به مردم وا می گذارد.

الامالی (صدوق) ، ص201 -مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ، ج12 ، ص209

 
 امام کاظم علیه السلام:

اَفضَلُ ما یَتَقَرَّبُ به العَبدُ اِلی اللهِ بَعدِ المَعرِفَةِ به ، الصَلوةُ؛

بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است.

 

 

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در یک شنبه 11 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

روزي ابراهيم ادهم از بازار بصره عبور مي كرد مردم اطراف او را گرفتند و گفتند يا ابراهيم خداوند در قرآن مي فرمايد: مرا بخوانيدتا شما را اجابت كنم ما دعا مي كنيم اما دعاي ما اجابت نمي شود ابراهيم گفت: یازده چيز علت آن است:


۱- خدا را شناختيد ولي حق او را ادا نكرديد

۲- قرآن را مي خوانيد ولي عمل نمي كنيد

۳- ادعاي محبت رسول خدا را داريددر حالي كه با اولاد او دشمني مي كنيد

۴- ادعاي دشمني با شيطان را داريد و حال آنكه در عمل با او موافقيد

۵- مي گوييد بهشت را دوست داريد اما براي رسيدن به آن عملي انجام نمي دهيد

۶- اظهار ترس از جهنم مي كنيدولي خود را در آن انداخته ايد

۷- مشغول عيب گويي مردم شديد و از عيب خود غافل مانديد

۸- ادعاي بيزاري از دنيا را داريدولي در جمع آن حرص مي ورزيد

۹- اعتقاد به مرگ و قيامت را داريد ولي خود را آماده آن نكرديد

۱۰- مردگان را دفن مي كنيد ولي از مرگ آن ها عبرت نمي گيريد

۱۱- و چون دلمان با زبانمان يكي نيست.

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در شنبه 10 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

 

در امتداد خزان ، روزها زمستانی

و در غیاب شما ، آفتاب زندانی

جسارت است ولی یک سوال می پرسم

چقدر در پس پرده حضور پنهانی ؟

ببین برای شما جمعه ندبه می خوانند

نوادگان زمین خسته از پریشانی

چه وقت میرسد آقا نگاهتان باشد

برای شب زدگان آیت غزل خوانی ؟

چرا نمی رسی ای منتقم ببین امروز

به نیزه ها شده قرآن به دست شیطانی

دوباره پنجره ها ، زل زدن به غربت شهر

در انتظار شما ای طلوع پایانی

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در جمعه 9 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

دعاهایی که به توصیه امام باید بخوانیم

توصیه به خواندن زیارت آل یاسین

امام زمان (ع) در توقیع شریفی می فرماید: «هرگاه خواستید به وسیله ی ما به خداوند بلند مرتبه توجه کنید و به سوی ما روی آورید، همانگونه که خداوند متعال فرموده است بگوئید: ... سلامٌ علی آل یاسین.... .

 

توصیه به خواندن دعای ندبه

یکی از بازرگانان اصفهانی که مورد اعتماد گروهی از دانشمندان بود، در عالم رؤیا به محضر امام زمان (ع) مشرف می شود و از ایشان می پرسد: «فرج شما کی خواهد رسید؟» می فرمایند: «نزدیک است، به شیعیان ما بگوئید دعای ندبه را روزهای جمعه بخوانند.»

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در جمعه 9 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

مفهوم انتظار فرج:

1 – انتظار به معنای خرسندی از وضع موجود و تلاش برای رسیدن به وضع مطلوب.

2  - انتظار فرج یعنی آمادگی کامل برای پذیرش حکومت حق و آراستن به آنچه مهدی (ع) می گوید.

3 – انتظار یعنی نفی هرگونه سلطه از بیگانگان، مبارزه با افکار انحرافی وفساد اخلاقی.

4 – انتظار فرج یعنی تلاش برای تحقق خوبی ها که در پرتو خود سازی – دعا کردن و آمادگی روحی جهت حاکمیت ارزش های متعالی در عصر ظهور.

 

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در جمعه 9 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

قسمت دوم


31 - هدایت می شود به نور قرآن مجید.

32 - نزد اصحاب اعراف معروف می گردد.

33 - به ثواب طلب علم نائل می شود ان شاء الله.

34 - از عقوبت های اخروی ان شاء الله در امان می ماند.

35 - در هنگام مرگ به او مژده می رسد و با او به نرمی رفتار می شود.

36 - این دعای برای فرج، اجابت دعوت خدا و رسول صلی الله علیه و آله است.

37 - با امیرالمومنین علیه السلام محشور و در درجه آن حضرت خواهد بود.

38 - محبوب ترین افراد نزد خداوند می گردد.

39 - عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می شود.

40 - ان شاء الله از اهل بهشت خواهد بود.

41 - دعای پیامبر صلی الله علیه و آله شامل حالش می گردد.

42 -کردارهای بد او به کردارهای خوب تبدیل می شود.

43 - خداوند در عبادت او را تایید فرماید.

44 - ان شاء الله با این دعا عقوبت از اهل زمین دور می شود.

45 - ثواب کمک به مظلوم را دارد.

46 - ثواب احترام به بزرگتر و تواضع نسبت به او را دارد.

47 - پاداش خونخواهی حضرت سیدالشهدا علیه السلام را دارد.

48 - شایستگی دریافت احادیث ائمه اطهار علیهم السلام را می یابد.

49 - نور او برای دیگران نیز [در روز قیامت] درخشان می گردد.

50 - هفتاد هزار نفر از گنهکاران را شفاعت می کند.

51 - دعای امیرالمومنین علیه السلام روز قیامت شاملش می شود.

52 - بی حساب داخل بهشت می شود.

53 - از تشنگی قیامت در امان می ماند.

54 - در بهشت جاودان خواهد بود.

55 - مایه خراش روی ابلیس و مجروح شدن دل اوست.

56 - روز قیامت هدیه های ویژه ای دریافت می دارد.

57 - خداوند عزوجل از خدمتکاران بهشت نصیبش می فرماید.

58 - در سایه گسترده خداوند قرار می گیرد و رحمت بر او نازل می شود مادامی که مشغول آن دعا باشد.

59 - پاداش نصیحت مومن را دارد.

60 - مجلسی که در آن برای حضرت قائم - عجل الله تعالی فرجه - دعا شود، محل حضور فرشتگان گردد.

31 - هدایت می شود به نور قرآن مجید.

32 - نزد اصحاب اعراف معروف می گردد.

33 - به ثواب طلب علم نائل می شود ان شاء الله.

34 - از عقوبت های اخروی ان شاء الله در امان می ماند.

35 - در هنگام مرگ به او مژده می رسد و با او به نرمی رفتار می شود.

36 - این دعای برای فرج، اجابت دعوت خدا و رسول صلی الله علیه و آله است.

37 - با امیرالمومنین علیه السلام محشور و در درجه آن حضرت خواهد بود.

38 - محبوب ترین افراد نزد خداوند می گردد.

39 - عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می شود.

40 - ان شاء الله از اهل بهشت خواهد بود.

41 - دعای پیامبر صلی الله علیه و آله شامل حالش می گردد.

42 -کردارهای بد او به کردارهای خوب تبدیل می شود.

43 - خداوند در عبادت او را تایید فرماید.

44 - ان شاء الله با این دعا عقوبت از اهل زمین دور می شود.

45 - ثواب کمک به مظلوم را دارد.

46 - ثواب احترام به بزرگتر و تواضع نسبت به او را دارد.

47 - پاداش خونخواهی حضرت سیدالشهدا علیه السلام را دارد.

48 - شایستگی دریافت احادیث ائمه اطهار علیهم السلام را می یابد.

49 - نور او برای دیگران نیز [در روز قیامت] درخشان می گردد.

50 - هفتاد هزار نفر از گنهکاران را شفاعت می کند.

51 - دعای امیرالمومنین علیه السلام روز قیامت شاملش می شود.

52 - بی حساب داخل بهشت می شود.

53 - از تشنگی قیامت در امان می ماند.

54 - در بهشت جاودان خواهد بود.

55 - مایه خراش روی ابلیس و مجروح شدن دل اوست.

56 - روز قیامت هدیه های ویژه ای دریافت می دارد.

57 - خداوند عزوجل از خدمتکاران بهشت نصیبش می فرماید.

58 - در سایه گسترده خداوند قرار می گیرد و رحمت بر او نازل می شود مادامی که مشغول آن دعا باشد.

59 - پاداش نصیحت مومن را دارد.

60 - مجلسی که در آن برای حضرت قائم - عجل الله تعالی فرجه - دعا شود، محل حضور فرشتگان گردد.
 

ادامه در روزهای آینده...

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب


من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم

فارغ از خود شدم و كوس اناالحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم

غم دلدار فكنده است به جانم، شررى
كه به جان آمدم و شهره بازار شدم

درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز
كه من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم

جامه زهد و ریا كَندم و بر تن كردم
خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم

واعظ شهر كه از پند خود آزارم داد
از دم رند مى آلوده مددكار شدم

بگذارید كه از بتكده یادى بكنم  
من كه با دست بت میكده بیدار شدم
 
 
تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب دل مایی ز چه بیمار شدی


تو که فارغ شده بودی ز همه کون و مکان
دار منصور بریدی همه تن دار شدی


عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای که در قول و عمل شهره بازار شدی


مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی


خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
امت از گفته در بار تو هشیار شدی


واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
دم عیسی مسیح از تو دیدار شدی


یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
ببریدی ز همه خلق و به خلق یار شدی

 

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در چهار شنبه 7 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

1- قالَ الإمامُ الصّادقُ - عليه السلام - : مَن قالَ بَعْدَ صَلوةِ الصُّبْحِ قَبْلَ أنْ يَتَكَلَّمَ:

«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلاّ بِاللهِ الْعَلي الْعَظيمِ» يُعيدُها سَبْعَ مَرّات، دَفَعَ اللهُ عَنْهُ سَبْعينَ نَوْعاً مِنْ أنْواعِ الْبَلاءِ، أهْوَنُهَاالْجُذامُ وَالْبَرَصُ.

«امالي طوسي، ج 2، ص 343»

امام جعفر صادق - عليه السلام - فرمود: هر كسي بعد از نماز صبح پيش از آن كه سخني مطرح كند، هفت مرتبه بگويد:

«بسم الله الرّحمن الرّحيم، لا حول و لا قوّة إلاّ بالله العليّ العظيم» خداوند متعال هفتاد نوع بلا از او دور گرداند كه ساده ترين آن ها مرض پيسي و جذام باشد.

 

2-قالَ الإمامُ الصّادقُ - عليه السلام - : أَوَّلُ ما يُحاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلاةُ، فَإنْ قُبِلَتْ قُبِلَ سائِرُ عَمَلِهِ، وَ إذا رُدَّتْ، رُدَّ عَلَيْهِ سائِرُ عَمَلِهِ.

«وسائل الشيعه، ج 4 ص 34 ح 4442»

امام جعفر صادق - عليه السلام - فرمود: اوّلين محاسبه انسان در پيشگاه خداوند پيرامون نماز است، پس اگر نمازش قبول شود بقيه عبادات و اعمالش نيز پذيرفته مي گردد وگرنه مردود خواهد شد.

 

 

3-قالَ الإمامُ الصّادقُ - عليه السلام - : مَنْ حَفِظَ مِنْ شيعَتِنا أرْبَعينَ حَديثاً بَعَثَهُ اللهُ يَوْمَ الْقيامَةِ عالِماً فَقيهاً وَلَمْ يُعَذِّبْهُ.

«أمالي الصدوق، ص 253»

امام جعفر صادق - عليه السلام - فرمود: هركس از شيعيان ما چهل حديث را حفظ كند ـ و به آن ها عمل نمايد ـ، خداوند او را دانشمندي فقيه در قيامت محشور مي گرداند و عذاب نمي شود.

 

 

 

 

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در چهار شنبه 7 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

قسمت اول :
 
آیت الله "سید محمدتقی موسوی اصفهانی"
در کتاب گران سنگ "مکیال المکارم" خلاصه آثار و فواید و ویژگی‌هایی را که بر دعا کردن برای تعجیل فرج مترتب است، بیان می‌کند و ما هم به جهت این که کتاب مکیال المکارم به امر مطاع ولی عصر علیه السلام نوشته شده و کتابی مبارک و پر خیر است، مطالب آن را ذیلا نقل می‌کنیم.

دعا کننده برای فرج حضرت مشمول برکات زیر می‌شود:

1 - اطاعت از امر مولایش کرده است، که فرموده‌اند: و بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که فرج شما در آن است.

2 - این دعا سبب زیاد شدن نعمت ها می شود.

3 - اظهار محبت قلبی است.                                                                

4 - نشانه انتظار است.

5- زنده کردن امر ائمه اطهار علیهم السلام است.

6 - مایه ناراحتی شیطان لعین است.

7 - اداء قسمتی از حقوق آن حضرت است (که اداء حق هر صاحب حقی واجب ترین امور است.)

9 - تعظیم خداوند و دین خداوند است.

10 - حضرت صاحب الزمان علیه السلام در حق دعا کننده دعا می کند.

11 - شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال او می شود.

12 - شفاعت پیامبر ان شاء الله شامل حال او می شود.

13 - این دعا امتثال امر الهی و طلب فضل و عنایت اوست.

14 - مایه استجابت دعا می شود.

15 - اداء اجر رسالت است.

16 - مایه دفع بلاست.

17 - سبب وسعت روزی است ان شاء الله.

18 - باعث آمرزش گناهان می شود.

19 - دعا کننده مشرف به دیدار آن حضرت در بیداری یا خواب می شود.

20 - در زمان ظهور آن حضرت به دنیا رجعت می کند.

21 - از برادران پیامبر صلی الله علیه و آله خواهد بود.

22 - فرج مولای ما حضرت صاحب الزمان علیه السلام زودتر واقع خواهد شد.

23 - سبب پیروزی از پیغمبر و امامان - صلوات الله علیهم اجمعین - می شود.

24 - وفای به عهد و پیمان الهی است.

25 - آثار نیکی به والدین برای دعا کننده فرج حاصل می گردد.

26- فضیلت رعایت و اداء امانت برایش حاصل می شود.

27 - سبب زیاد شدن اشراف نور امام علیه السلام در دل او می گردد.

28 - دعا برای فرج موجب طولانی شدن عمرش خواهد شد ان شاء الله.

29 - موفق به تعاون در کارهای نیک و تقوا می شود.

30 - به نصرت و یاری خداوند و پیروزی بر دشمنان به کمک خداوند توفیق می یابد.

 

ادامه در روزهای آینده...

 

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در سه شنبه 6 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

 « در آخرالزمان ، زنان خـود را شبيه مردان و مردان خود را شبيه زنان ميکنند
و زنان لباس مـــردان مي پوشند و حيا از آنهـــا گرفتـــه مي شود

( وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ) و (به يادآور)زمـــاني که شيطـــان کارهاي آنان را در نظرشـــان زيبـــا جلـــوه دهـــد ..
امام حسین علیه السلام فرمودند:

لا یأمَن یومَ القیامَةِ إلاّ مَن خافَ الله فِی الدُّنیا
کسی در قیامت در امان نیست مگر کسی که در دنیا ترس از خدا در دل داشت

امام رضا علیه السلام فرمودند:

مَن رَضى عن الله تعالى بالقَلیل مِن الرّزق رضَى الله منه بالقَلیل مِنَ العَمل؛

هر کـس به رزق و روزى کم از خدا راضى باشد، خداوند از عمل کم او راضى خواهد بود.

 
حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:
 ان السعید، کل السعید، حق السعید من أحب علیا فی حیاته و بعد موته؛

همانا سعادتمند(به معنای) کامل و حقیقی کسی است که امام علی(ع) را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد.

 
حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:

 

 من اصعد الی الله خالص عبادته اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحته؛

 کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در دو شنبه 5 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب

 در روايت است كه شخصي نزد امام صادق(ع) آمد و عرض كرد:‌ يابن‌رسول‌الله، من عادت به گناه پيدا كرده‌ام، چه كنم تا از اين عادت رهايي يابم؟

حضرت از راه تحريك عاطفه وارد شدند يعني وجدان اخلاقي او را تحريك كرده فرمودند: اگر مي‌خواهي گناه بكني و عادت بر آن پيدا كرده‌اي، مانعي ندارد، اما در موقع ارتكاب عمل حرام و انجام گناه، چند مسئله را رعايت كن؛                    

اولاً اينكه كارهايت را در جايي انجام بده كه خدا تو را نبيند و تو در محضر حقتعالي واقع نشود.                          

عرض كرد:‌ يابن‌رسول‌الله، من هر كجا كه بروم از ديد الهي مخفي نيستم!

حضرت فرمودند: پس در وقت گناه، از ملك و سرزمين خدا بيرون برو، چرا كه معصيت صاحب‌خانه، آن هم در خانه ی او، خيانت به اوست.

آن مرد گفت: يابن‌رسول‌الله، كجا بروم كه ملك خدا نباشد؟ همه جا متعلق به اوست.

امام(ع) فرمودند: خوب، لااقل روزي او را نخور!

جواب داد: يابن‌رسول‌الله، مگر مي‌شود روزي او را نخورم؟ از هر چه استفاده كنم، نعمت اوست، هر چه بخورم و بياشامم از خداوند است.

حضرت نحوه ی بحث را عوض كردند و فرمودند: اشكالي ندارد، در محضر خداوند،‌ با استفاده از نعمت‌هاي او و در ملك او گناه بكن ولي زمانی كه عزرائيل براي گرفتن جان و قبض روح تو آمد، ‌جانت را نگهدار و آن را از فرشته مأمور الهي حفظ كن.

و وقتي جوان براي اين كار هم به عجز و ناتواني خويش اقرار نمود، امام صادق(ع) كه به نتيجه‌گيري نزديك مي‌شدند، آخرين مسئله را هم برايش به اينگونه يبان فرمودند كه:‌اگر حافظ جانت نيستي و نمي‌تواني آن را از مَلَك محافظت نمايي، پس وقتي كه او جانت را گرفت، در مقابل ملائكه مأمور دوزخ مقاومت كن تا به جهنم نروي.

جوان، با ناراحتي اظهار داشت آن موقع، روز بيچارگي من است و اختياري ندارم و آنها مرا بزور مي‌كشانند و به طرف آتش مي‌برند.

حضرت فرمودند: بيچاره! پس عادت به گناه يعني چه؟ پس اصرار در معصيت چرا؟؟!

بحارالانوار / ج78، ص126. 

 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در دو شنبه 5 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب


درباره

به وبلاگ عاشقان مهدی (عج) خوش آمدید 1-
آیه قرآن

دریافت كد ساعت مهدویت امام زمان (عج)

پروفایل
تازه ترین مطالب sarbazegomnamemahdi
موضوعات
آرشیو
لینکدونی
پیوندها
ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
بنت الزهرا
شعرامام زمان
نکات مهم و مطالب ناب از قرآن و روایات مذهب ما ، منبریات برگرفته شده از menbar1.blog.ir کپی با ذکر منبع بلامانع است
مطالب فرهنگی
ثبت نام شبکه ماه نو
سازمان جوانان هلال احمر
UnknownSoldier
انهار
امـــــام عصــــــر(عج)
شهدا شرمنده ایم .....
رهبران شیعه
مجله تفریحی پلمس
حجاب گل
دیدی متفاوت
عصر ظهور
چشم انتظار حضرت عشق
جملات زیبا عارفانه رسول طالبی
صفحه های نور
مرکز فرهنگی صالحون
دکترآزاده عباسی
به سوی نور
احسان علیخانی
اسلام کوئست
.:.::: کانون روضه :::.:.
آثار مداحان سرشناس کشور
معجزه خداوند نزدیک است
زبان و ادبیات عربی...
راه بهشت
مهدویت
در انتظار یار
مذهبی باش
منتظران مهدی
برهان
دانلودکتاب مذهبی
یاران مهدی
فصل سیزدهم: گزیده هایی از دعا و مناجات امام حسین علیه السلام
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
راه بهشت
وبسایت های گوناگون مذهبی:
دختران مومن چادری
السلام علیک یا اباعبدالله
مهدی بیا ....
هرکسی لیاقت شهادت ندارد
یادمان شهدا
"یا صاحب الزمان"
رهبران شیعه
شهدا
ندای دل
الهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر
خادم اصغر
روشنتر از خاموشی
لبیک یا حسین (ع)
گیاهان دارویی شفا
روز انتظار
قالب
اجتمائی
چشم انتظار حضرت عشق
محبان امام زمان ( عج )
شکلک خوشگل
اسلام شیوا
دلپریزاد (سایت حجاب)
درمان کمردرد با طب سنتی
پیشوای رئوف
گلواژه های دینی
حدیث عشق
طب نامه اهل بیت
عبرت ها
السلام علیک یا ابا صالح المهدی(عج)
آبدارچی هیئت
چـــــــــــــادر خاکی
پرسپولیس قهرمان
آموزش سرویس Gmail-
کامل ترین مطالب اتفاقی
راه آسمان
سایت ایرانی ها
حجاب
آفرینش ها
خسته شدم از مجردی
ورود محجبه ها ممنوع !!!!
یا صاحب الزمان
نشانه های ظهور
حجاب خونبهای شهیدان
حرف دل جامعه
مای لرن
'داستان حجاب گفتگوی دینی
تغذیه سالم
ﻣﻨﺘﻘﻢ ﺧﻮﻥ ﻣادر
هیئت جوانان صاحب الزمان(عج)
ولای علی (ع)
امام زمان (عج)
صفحه های نور
ندای موعود
شکلکــ هایــ ماه بـآنو
لیل
هیئت جوانان مسجد حضرت سیدالشهداء(ع)
عشق تلخ
چرا حجاب؟
سمت خدا
عاشقان حضرت مهدی (عج)
پله پله تا شهادت
بازگشت به خویشتن
وبلاگ محمدجواد سلمانی
زینت زن=حفظ حجاب
لینکهای حجاب
انوار1
کانون گفتگوی قرآنی
♥♥وبلاگ بزرگ یاران امام زمان(عج)♥♥
سلام ودرود بر آقا امام زمان (عج)
عشق موفق
ساحل آرامش
هیئت تشنگان فرات اهواز
حجاب،گوهر ناب
منتظران ظهور
باحالاش بفرما تو
وبلاگ مذهبی اهل فوز
پایگاه مقاومت بسیج علی اصغر
قرآن و حدیث
مذهبی
دختران با لطافت قرن 21
حجاب نامه
مسعودحق پرست
...حجــآب دونـه...
کتابخانه شیعه
رهگذر قلب خسته ام
مولا مهدی گل یاس
اشعار مذهبی**
آقا امام زمان
روایت غزل
معماری
بانوی سیب
کلبه شادی
سرزمین کهن
شناخت رهبری
نغمه عشق
څُـدآیـے څُـدآ ۼَـړیبـﮧ
شهدای شهرستان بجستان خراسان رضوی
چراغ دستی من
چو گیسوی تو من درپیچ و تابم
: محبان حضرت مهدی (عج)
خاتون
مادر
کانون توحید
چرا حجاب نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تلاطم نفس
حوزه
فریاد رسی می آید
تقدیر شیرین
لحظه
Lovely98
پنجره ای روبه خدا
عاشقان واقعی نمی میرند
اگه فاطمه نیستیم فاطمه گونه باشیم
♥ خــدای مـن ♥
دینی-فرهنگی
داستان
وب سایت امام حسین (ع)
حلقه شهید محمد ابراهیم همت
جوان ایرونی
دفاع همه جانبه
☺☺زندگی شاد☺☺
سلامت برتر
آیت الله العظمی بهجت
مقاومت علی اصغر
منتظران ظهور(آرمیتا)
☆*¨★`*☆دخترحوا☆*¨★`*☆
❤محجبه ها فرشته اند❤
دلنوشته های بیدل
دلنوشته های منتظران ظهور
تفکرناب
هم میهن
غم شیرین دریا
☂ܓ✿ ترنم باران✿ܓ☂
پایگاه آنلاین مشکات، ناحیه2
طب اسلامی و طب سنتی
فونت های زیباساز
زندگی و فناوری
عاشق گمنامی
یادگاری
مدیون حسینم/مجنون ابالفضلم
ایلامکده
دل خوشي های طلبه
آفتاب سرا
نماز
.:: امید ::.
هیئت مکتب آل حیدر(ع)
عشقم مادرم ؛ پشتم پدرم
تك داستان آموزنده
ترنم باران
اس ام اس
چت بست
جـملات زیـبا...داسـتانهـاے کوتــاه
عاشقانه عارفانه
^&&زیـــر آسمون شــــــــــهــــر&&
همسفر
پایگاه مقاومت بسیج حضرت علی اصغر (ع)
علمدار خدا
اینجا کلبه دل من است...
منتظران ظهور313
⎝⓿ ⓿⎠ فانی بلاگ ⎝⓿ ⓿⎠
دوست من خدا
کلبه عاشقانه من و خدایم
مـــن خلیفه خــدا بر زمینم
به نام او که بی دیدن هویداست
انصارالمهدی
خطای دید
لنبر
دیوار
یا فاطمه زهرا
چشمانی بارانی
ღصدفی بر گوهر وجودღ
(پایگاه مداحی کربلایی محسن احمدی
:: همفکری با دکتر علی شریعتی ::
خادمین سرزمین نور
"وبلاگ عاشقان قائم(عج)"
.:: منتظران ظهور ::.
خاطرات من وعماد (آقاي شهاب الدین )
♥خـــــــدا♥
مسخره بازی
جملات زیبا (رسول ترک)
بازی آنلاین
مدیا 2 دانلود
Hame chi
کلید حل مشکلات خدا
جهان خالی از حجت نمی ماند
مجمع فرهنگي رهپويان علوي سريش آباد
بازیگران ایرانی
بیچاره فرزندآدم
12امام علیهماالسلام
علی علیه السلام در قرآن و سنّت
30دانلود|اندروید،بازی،نرم افزار،آهنگ،بازی
مذهبی باش
خدایی خدا غریبه
کلیپ روم
هیئت محبین المهدی(عج)
فقط اندروید
هیئت متوسلین به حضرت زهرا(س)خرم آباد
مهدی عج
رهبر
آشپزخانه یاس
مشاوره رایگان سید میلاد جعفری
شیعیان کیستند؟
ایرانیان
بردگی کلمات
˙·٠●زائری بارانی ام اقابه دادم میرسی؟●
۩~ گروه مذهبی ، فرهنگی ♥ تاخدا ♥ ~۩
دعاي بسيار بسيار مجرب
آلونک
فقط چند لحظه با خدا
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
معبر سایبری اندیشه
زیر باران انتظار
روضه عشاق الحسین(ع) جنوب تهران
اموزشگاه فني و حرفه اي كامپيوتر
تارنمای تخصصی حاج جواد دلیر
یه وب دخملونه
حجاب
دوستی با خدا
خلاقیت و ریاضی 20
کبوتر حرم عشق
چهل داستان وچهل حديث از امام زمان (عليه السلام)
انتظار
آموزش مداحی و اشعار مذهبی
♥♥وبلاگ بزرگ یاران امام زمان(عج)♥♥
افسر جنگی
ازدواج - گل نرگس
تا شقایق هست....
بانوی اردیبهشت
پرسمان
چشم امید (فاطیماجون)
عشق من خدای من( کوثر جون)
عاشقان حضرت مهدی (عج)
کيست مراياری کند؟ (لبیک یا مهدی عج)
معجزه کلمات
خدایا دستم به آسمانت نمی رسد
هیئت بین الحرمین
آیه های انتظار
انتظار
بویی از عرفان حقیقی
هر چی بخوای هست
(✿◡‿◡)دنیای این روزام(◡‿◡✿)
چادر فاطمی
دانشسرای عشق و جنون
ربات بلاگ
مـــنــتــظـران مـــهــــدی
مقتدر مظلوم
بی دریغ باش مثل باران.....(فاطیما)
مسیرت مشخص امیرت مشخص نکن دل دل ای دل بزن دل به دریا
پاتوق دبیرستانیا
ام الکتاب
نصر19
شهدا شرمنده ایم
من و خدا
کوثر ولایت
افسران ارتش مهدویت
السلام علیک یا مولانا یا اباصالح المهدی
فصل دل
بیرق عشق
ادبستان
آفتابگردان
حجاب تو
متن های زیبا
سایت تخصصی دختران و بانوان
عاشقانه های من از خدا می گویند
صبح امید
خدایا کمکم کن
سر دنده ال ای دی led
ردیاب مخفی خودرو

آموزش آرایش چشم لب و زیبا شدن مو با ماسک
خرید اینترنتی ساعت مچی مردانه و دخترانه
جستجو
امکانات سایت

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 49
بازدید هفته : 606
بازدید ماه : 913
بازدید کل : 864672
تعداد مطالب : 1007
تعداد نظرات : 1388
تعداد آنلاین : 1

سوره قرآن خوش آمدید منتظر نظراتتون هستم * 6- 7- Online User
------------------------------------------------------------------